گنجور

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در معراج حضرت رسالت علیه الصلوة والسلام

 

چو باز آمد ازان حضرة با شتاب

هنوزش گرم بود آن جامهٔ خواب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

دل آن مرد خوش شد گفت بشتاب

شدم از دست اگر خواهیم دریاب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۳) حکایت سلیمان داود علیهما السلام با مور عاشق

 

وگر از من برآید جان درین باب

نباشم مدّعی باری و کذّاب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۴) حکایت امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه بامور

 

شبانگه مصطفی را دید در خواب

بدو گفت ای علی در راه مشتاب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۱) سؤال ابراهیم ادهم از مرد درویش

 

به کشتی در نشست او بی خور و خواب

وگر فرزندش آمد گشت غرقاب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی

 

گهت آتش کند گه آورد آب

بیندازد به حرمت جامهٔ خواب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

دران چل روز و چل شب در تب و تاب

چو شمعی بود یعنی بیخور و خواب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان

 

ز مستی شراب و مستی خواب

شده در آتش سوزنده غرقاب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱) حکایت سلطان محمود با پیرزن

 

مگر محمود آن شب دید در خواب

که بود افتاده درچاهی بگرداب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۲) حکایت بهلول و گورستان

 

ازین شان می‌زنم من بی‌خورو خواب

که بودند این همه یک مشت کذاب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۸) حکایت شیخ ابوبکر واسطی با دیوانه

 

جهان بر تو ز اخلاطست و اسباب

نوشته هفت اقلیمش بهفت آب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۲) مناجات موسی با حق تعالی ودر خواستن او یکی از اولیا

 

بدو گفت ای نبیّ الله بشتاب

مرا از کوزه‌ات ده شربتی آب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

نمی‌دانست شد با کُشته در خواب

همه جامه زخونش گشت غرقاب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۱) سؤال آن درویش از شبلی

 

سگی را گفت دیدم بر لب آب

که یک ذره نداشت از تشنگی تاب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » المقالة الثالث عشر

 

ز شوقم آتشین شد جان ازان آب

نه خور دارم بروز و نه بشب خواب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۵) حکایت زنبور با مور

 

بگفت این پاسخ و چون تیرِ پرتاب

روان شد تا یکی دکّان قصاب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۵) حکایت پیرزن با شیخ و نصیحت او

 

نشسته بود روزی پیرِ اصحاب

ز پنداری و شهرة پیشِ محراب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۵) حکایت پیرزن با شیخ و نصیحت او

 

بدین شیخی شدی مغرور اصحاب

برون آی ای جُنُب از پیشِ محراب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۲) حکایت شیخ و مرغ همای

 

اگر غربال پندار خود از آب

برآری عالمی بینی همه خواب

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۴) حکایت سلطان محمود با آن مرد که همنام او بود

 

نه هم بی چاشنی گیری خوری آب

نه شب بی پاسبانی آیدت خواب

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۲