گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

کجا عاقل بهستی دل نهاده است

که ما خاکیم و، دوران گردباد است

چنین گر می شود اوقات ما صرف

به ما این زندگانی هم زیاد است

بیابی از تواضع هر چه خواهی

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

دو رنگی، شیوه اهل زمانه است

در آیین دویی، هر کس یگانه است

بهم چون بافت مهمان همچو زنجیر

نه مهمانخانه، آن زنجیر خانه است

بر بیداربختان حرف دنیا

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

جهان خاک کَرَم‌خیزی ندارد

از آن تخم سخن‌ریزی ندارد

به حال راستان پی بردم آنگاه

که گفت استاد:«الف چیزی ندارد»!

مترس از بخشش ای منعم، که گیتی

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

به خود دم تا فرو بردم، سخن شد

به دل تا گریه دزدیدم، چمن شد

ز ترک کام، گردد کام حاصل

ز خاموشی توان صاحب سخن شد

ز پس آیینه سانم آشنا رو

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۹

 

پسند دوست نبود خود پسندی

من و بیچارگی و دردمندی

قدم مگذار از پستی ببالا

که بد افتادنی دارد بلندی!

ز حق چشم دلت را بسته دنیا

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳ - تاریخ انجام عمارت خان عادل

 

جهان عقل و دانش، «خان عادل »

که حکمش را، جهانی بنده بادا

سریر معدلت، دایم مزین

بآن یکتا در ارزنده بادا

بسان کشتزار از ابر، دایم

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۱۰ - در تاریخ ساختمان عمارتی

 

ره آوردی ضرورت بود ما را

مبارک باد این شیرین عمارت

ره آورد اینکه گفتم بهر تاریخ:

«مبارک باد الهی این عمارت »!

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۱۷ - در مرگ کسی

 

دلم قمری صفت کوکو زنان گفت

که: «آه آزاد سروی از چمن رفت »

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۳ - در تهنیت و تاریخ جلوس شاه صفی

 

بحمدالله که باز از لطف ایزد

در آمد خلق عالم را بتن جان

ز کف چون «شاه عباسی » اگر داد

«صفی » آسا خدیوی یافت ایران

بدست آورد تا زینگونه شاهی

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۷ - تاریخ مرگ ملابوذر فرزند مولانا خلیل الله قزوینی

 

ز گلزار «خلیل » خلت آیین

که از وی دیده خلقی است روشن

عجب زیبا گلی دست اجل چید

که از جان هزاران خاست شیون!

نهال نورسی شد کنده زین باغ

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۹ - تاریخ احداث باغ خرم آباد علی بیگ »

 

فروزان کوکب برج سعادت

علی بیگ، آن جهان عز و تمکین

جوانمردی که، در گلزار جودش

نبیند خار منت، دست گلچین

ز روی گرم او چون مهر تابان

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶۲ - تاریخ منصب میردیوانی

 

ز حکم خسروی کز عدل و احسان

ندیده چشم گیتی همچو او شاه

شهنشاهی که در عهدش عجب نیست

نگیرد گر غبار آیینه از آه

ز بس راه ستم بسته است عدلش

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶۶ - تاریخ تشریف تاج

 

چو شاه تاج بخشت، تاج بخشید

بگیر از، چرخ باج سربلندی

بگفت اندیشه به تاریخش:«الها

مبارکباد تاج سربلندی »!

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - مثنوی سفرنامه مازندران واعظ و تعریف شهر اشرف و مدح شاه عباس ثانی

 

شبی کز پی نبود آه سحرگاه

از او طول أمل وامانده در راه

شبی تاریکتر از روز فرقت

ز دلگیری سراسر شام غربت

ز بس تاریکی، آنشب از غم دل

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۴۸

 

چو افروزد رخش، سوزد دل و دین

چو در پا شد لبش، برخیز و بر چین

واعظ قزوینی
 
 
sunny dark_mode