گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳

 

بشارت باد سلطان غری را

که جیش عشرت آمد عسگری را

ز نرجس زاده حی العالم امروز

سمن پرورد گلبرگ طری را

گلی روئید کامد سجده واجب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در عید سعید فطر ۱۳۱۲ در کرمانشاه

 

نماز شام کز قندیل کوکب

چراغان کرد گردون خیمه شب

فرو بستند گوئی نو عروسان

بگردن عقد لؤلؤی مثقب

و یا گسترده بر طاقی بعمدا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - مطلع دوم

 

که میرا گوئیا راندند امشب

وشاقانت به بام چرخ مرکب

ازیرا ماه نو بر نیلگون طاق

بود چون نعل زر بر سم اشهب

بتابد از رخت سیمینه خورشید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح مولای متقیان حضرت علی علیه السلام

 

بسی جستم نشان از اسم اعظم

که بد نقش نگین خاتم جم

همه اقطار عالم سیر کردم

مگر جویم نشان زان نقش خاتم

بزرگی گفت چون آدم بمینو

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷

 

چو شد بردالعجوز از چرخ نازل

زمستان دست سردی داشت بر دل

نهاد آن دست را بر سینه خاک

چو اندر سینه ترکان حمایل

برات عاشقان بنوشت بر یخ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹

 

مرا سیر سپهر از روز اول

ز آرام و سکون دارد معطل

رساند گه ز پایان سوی بالا

کشاند گه ز اعلا سوی اسفل

قضا زهری است در جامم مهیا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵

 

بسی جستم نشان از اسم اعظم

که بد نقش نگین خاتم جم

همه اقطار عالم سیر کردم

مگر جویم نشان زان نقش خاتم

بزرگی گفت چون آدم بمینو

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷

 

برآمد بامدادان مهر روشن

به پهنای فلک گسترد دامن

چو ترکی آتشین رخ بر نشسته

فراز صحن دیبای ملون

برآمد آفتاب از چرخ گردون

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - در نکوهش بعضی از وزرای وزرانگیز آغاز مشروطیت

 

به ایران از اروپا گشت روشن

چراغ تربیت شمع تمدن

غزالان بیختند از ناف نافه

پلنگان ریخته خون‌ها ز ناخن

دبیران چون غزالان با تبختر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱

 

برآمد بانک یا بشری بگردون

که اینک چار چیز از فر بیچون

بدارالملک سالار خراسان

بهم توأم شدند از پرده بیرون

کتاب رحمت و چتر سعادت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶

 

به نوروز از نسیم عنبرین بو

شده مشکین برو دامان مشکو

دمیده بر لب جو سبزه و گل

کمر بسته ببستان سرو و ناژو

چراغان کرده اندر باغ لاله

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode