به ایران از اروپا گشت روشن
چراغ تربیت شمع تمدن
غزالان بیختند از ناف نافه
پلنگان ریخته خونها ز ناخن
دبیران چون غزالان با تبختر
وزیران چون پلنگان با تفرعن
یکی دل میبرد بهر تمتع
یکی سر میبرد بهر تفنن
تو گوئی صف زده در دشت و کهسار
بتان چین و سرداران ژاپن
به ماچین و به ژاپن شد فسانه
بت ایرانی از پاچین و ژوپن
شب آدینه تابد تا سحرگاه
ثریا در ترن جوزا به واگن
فرو ماندند اشخاص از تشخص
سته گشتند اعیان از تعین
خردمندان پریشان از تفکر
وطنخواهان پشیمان از توطن
چو بوقلمون شده است اوضاع گیتی
ز تغییر و ز تردید و تلون
چرا فرسوده ما را دند و دندان
اگر دند است، بوقلمون و دندن
مشیر جمع شوری شور و شوره
امیر این و آن آن است و آنن
وزیرا وقت آن آمد که امروز
بیاموزی ره و رسم تدین
تو از کنبیه ایشان از مترجم
مترجم از کتاب سان پتی کن
نشینی با هزاران جلوه و ناز
به دارالدوله چون در باغ گلبن
برانگیزی چو پیلان یال و خرطوم
برافرازی چو شیران ناب و برثن
بجوشانی هوا را از حرارت
بگندانی جهان را از تعفن
براری ریشه انصاف از بیخ
بر اندازی اساس عدل از بن
کنی خامش چراغ دین اسلام
بسوزی هم تشیع هم تسنن
به جای بقعه بطحا و یثرب
طرازی کعبه در پاریس و لندن
مصاحب خستگی یابد ز صحبت
معاون عاجز آید از تعاون
مترجم همچو سقراط و تو هستی
ارسطو مستشارت چون فلاطن
کنون بر تخت دارا جام جم گیر
فلاطون را زخم کن در فلاکن
وزارت بی شرارت شد مرارت
یواسن سان پواسن آن پوآژن
ز چپ بر راست زن از راست بر چپ
که نشناسی تیاسر از تیامن
ز شاگردان خاص یوسف اسمیت
طلب کن نشرده آیین مرمن
چو استاد عروض اندر دوائر
مفاعیلن تراش از فاعلاتن
تو را از بهر گردن آفریدند
چرا آویزی اندر سینه گردن
زر سرخ و زن زیبا به دست آر
که زر در خانه طاق است و زن استن
بیا اندرز من بشنو وزیرا
ز تیر آه مظلومان حذر کن
به دیوان ده مر این دیوانگی را
که از افسوس جن باشد تجنن
بترس از آنکه مظلومی درین روز
به حصن حول حق یابد تحصن
فروزد شعله قهر ایزدی را
ز آه خود به تسبیح و تحنن
زند سیلی به گوشت امر فاخرج
به جای نغمه یا آدم اسکن
بمانی از وزارت هم ز او زار
بیفتی از مکانت وز تمکن
ازین سودا بیابی غبن فاحش
بماند مستشارت در تغابن
تو چون قبطی کنار نیل و خصمت
چو روحالله کنار نهر اردن
چنان کاسکندر رومی بسر هشت
کلاه مشتری در دیر آمن
به سر بادت کلاه قلتبانی
کزان یابی تبرک هم تیمن
وزیرا همچو من ناگفته مدحت
کس از آغاز تکوین و تکون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد و بررسی وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران در مقایسه با کشورهای دیگر میپردازد. شاعر به ضعفهای جامعهای اشاره میکند که تحت تاثیر فرهنگهای بیگانه قرار گرفته و به جای پیشرفت، دچار انحطاط شده است. او به توصیف افرادی میپردازد که به خاطر قدرت و مقام خود، از واقعیتهای جامعه غافل شدهاند. همچنین، به نابرابریها و ظلم به مظلومان اشاره میکند و از مسئولان میخواهد تا به مشکلات مردم توجه کنند و در راستای بهبود شرایط حرکت کنند. در انتها، شاعر به مخاطب خود توصیه میکند تا از قدرت و مقام خود سوءاستفاده نکند و به عدالت و انصاف برگردد.
هوش مصنوعی: از اروپا نوری به ایران تابید و در واقع چراغ آموزش و فرهنگ روشن شد.
هوش مصنوعی: غزالان در خون خود غوطهور شدهاند و پلنگان با ناخنهای خود این خون را به زمین ریختهاند.
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که کسانی که در نوشتن و اداره امور مهارت دارند، مانند غزالان با اعتماد به نفس و زیبایی رفتار میکنند، در حالی که مقامداران و وزرا با نوعی تکبر و غرور خود را نشان میدهند، مشابه پلنگانی که با قدرت و تسلط روی محیط خود قدم میزنند.
هوش مصنوعی: یک نفر برای لذت بردن، دل کسی را میبرد و دیگری برای سرگرمی، سر کسی را میزند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در دشت و کوهها، مثل اینکه بتهای چینی و فرماندهان ژاپنی صف کشیدهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به شهرت و محبوبیت بتهای ایرانی اشاره دارد که به سرزمینهای دوری مانند ماچین و ژاپن رسیدهاند. در واقع، به تاثیر و جاذبه فرهنگ ایرانی در نقاط مختلف جهان پرداخته میشود و نشان میدهد که چقدر این فرهنگ در دیگر کشورها شناخته شده و مورد توجه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در شب جمعه، ستاره ثریا در آسمان میدرخشد و تا صبح ادامه دارد، گویی در یک واگن در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: افرادی که قبلاً از نظر شخصیت و ویژگیهای خاص خود برجسته بودند، ناگهان محو و ناپدید شدند و همچنین اشخاص معروف و شناختهشده به تکرار و یکنواختی افتادهاند.
هوش مصنوعی: افراد باهوش از نگرانیهایشان آشفتهاند، در حالی که میهنپرستان از زندگی در وطن خود ناامید شدهاند.
هوش مصنوعی: وضعیت دنیا به گونهای شده که شبیه بوقلمون است، به خاطر تغییرات مکرر و عدم ثبات و تردید.
هوش مصنوعی: چرا ما را از درد و رنج خسته کردهای، اگر واقعا دندانی وجود دارد، مثل بوقلمون با دندانهایش؟
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی اشاره به تفاوتها و تضادها در جامعه یا روابط انسانی دارد. در واقع به این نکته اشاره میشود که در میان افراد، هر کسی ویژگیهای خاص خود را دارد و ممکن است در ظاهر شبیه به هم باشند، اما در عمق وجودشان تفاوتهای بسیاری نهفته است. به عبارت دیگر، میتوان گفت که در بین افراد، نظرات، احساسات و حالات مختلفی وجود دارد که هر کدام نمایانگر جنبهای از شخصیت آنهاست.
هوش مصنوعی: ای وزیر، وقت آن رسیده است که امروز آداب و اصول دینداری را بیاموزی.
هوش مصنوعی: تو از کسانی هستی که از طریق ترجمه به فهم و درک مطالب کتابهای مختلف دست یافتهای.
هوش مصنوعی: نشستن در کنار دارالدوله با هزاران زیبایی و ناز، شبیه به حضور در باغی پر از گل و شکوفه است.
هوش مصنوعی: چنان به جوش و خروش میآیی مانند فیلها که یال و خرطوم خود را به بلندای آسمان میکشی و همچون شیرهای نیرومند و بینظیر، با قدرت و عظمت خود ظاهر میشوی.
هوش مصنوعی: هوا را با حرارت به جوش آورده و از آلودگی و بوی بد دنیا را پاکسازی کن.
هوش مصنوعی: اگر ریشه انصاف را از بیخ بکنیم، اساس عدالت را نیز از بنیاد ویران کردهایم.
هوش مصنوعی: ای خاموشی که به یاد دین اسلام، هر دو مذهب شیعه و سنی را روشن میکنی.
هوش مصنوعی: به جای مکانهای مقدسی چون بقعهگاههای مدینه و یثرب، زیبایی و شکوه کعبه را در شهرهای پاریس و لندن تصور کن.
هوش مصنوعی: همنشین با خستگی، از گفتگو با دوستان ناچار شده و در همکاری نیز ناتوان خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو مانند سقراط با فکر و اندیشهای و من مثل ارسطو به تو مشاوره میدهم، همانطور که افلاطون با شایستگی عمل میکند.
هوش مصنوعی: اکنون بر روی تخت ثروت، جام جمشید را بگیر و به فلسفههای افلاطون آسیب بزن.
هوش مصنوعی: این شعر به حالت ناپسند و مشکلزای اداره و مدیریت اشاره دارد. به این معنا که مسئولیتها و اختیارات در این حوزه به گونهای است که باعث رنج و زحمت میشود و ممکن است عملکرد کارگزاران را تحت تأثیر قرار دهد. در واقع، به نحوی نقد به وضعیت موجود و چالشهای آن است.
هوش مصنوعی: از سمت چپ به راست حمله کن و از سمت راست به چپ، زیرا اگر نتوانی تفاوت میان پیروزی و شکست را تشخیص دهی، به مشکل خواهی خورد.
هوش مصنوعی: از شاگردان ویژه یوسف اسمیت بخواه که چاپ آیین مرمن را بگویند.
هوش مصنوعی: استاد علم وزن و قافیه، در قالبهای شعری، به دقت و ظرافتی خاص از الگوها و زیرساختهای شعری استفاده میکند.
هوش مصنوعی: تو را برای زیبایی و شکوهی خاص آفریدهاند، پس چرا خود را در قید و بندهای محدود قرار دادهای؟
هوش مصنوعی: سکههای زرین و زنی زیبا به دست آور، چون ثروت فقط در خانه نمیماند و زیبایی زن همیشه پایدار است.
هوش مصنوعی: بیایید نصیحت من را گوش کنید و از آسیب و ضررهایی که بر مظلومان وارد میشود، دوری کنید.
هوش مصنوعی: این دیوانگی را به دیوان بسپار، زیرا این حسرت و اندوهی که دارم، مانند جنون است.
هوش مصنوعی: از کسی بترس که در این روزگار، انسانی مظلوم به دژی مستحکم از حقیقت پناه ببرد.
هوش مصنوعی: با آه و گریهام، آتش قهر الهی را روشن میکنم و آن را به ذکر و دعا تبدیل میکنم.
هوش مصنوعی: زندگی به تو ضربه میزند، پس به جای آهنگ، ای آدم، در آرامش بمان.
هوش مصنوعی: اگر از وزارت بمانی، باز هم در حال ضعف و ناتوانی خواهی بود و مکانی که قبلاً در آن قرار داشتی، به مرور از دست خواهد رفت.
هوش مصنوعی: از این کار و طمع به سود، خسارت بزرگی باقی میماند و در این راه، فرد مشاور شما در فریب و ضرر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: تو مانند قبطی هستی که در کنار رود نیل ایستاده، و دشمن تو مانند روحالله است که در کنار رود اردن قرار دارد.
هوش مصنوعی: کاسکندر رومی به طور کامل تحت تأثیر قدرت و شکوه خود، از هشت کلاه معروف مشتری در معبد آمن بهرهمند شده است. این تصویر نشاندهندهی عظمتی است که او در آن زمان در دست داشت و به نوعی به جلال و وقار او اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به معنای این است که خودت را با خوشبختی و شانس همراه کن، چون در زندگی ممکن است از نعمتها و فرصتهای خوب بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: هیچ کس از آغاز آفرینش و پیدایش، مانند من، به ستایش و تعریف دیگران نپرداخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگه کن آب و یخ در آبگینه
فروزان هر سه همچون شمع روشن
گدازیده یکی دو تا فسرده
بیک لون این سه گوهر بین ملون
غریبی می چه خواهد یارب از من؟
که با من روز و شب بسته است دامن
غریبی دوستی با من گرفتهاست
مرا از دوستی گشتهاست دشمن
ز دشمن رست هر کو جست لیکن
[...]
شبی گیسو فروهشته به دامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن
بکردار زنی زنگی که هرشب
بزاید کودکی بلغاری آن زن
کنون شویش بمرد و گشت فرتوت
[...]
همیدون شخّهای کوه قارن
به چشمش همچنان آید که گلشن
ز مویش خانه گردد سنبلستان
ز رویش بوستان گردد شبستان
چو مشگین زلف پیش باد دارد
شود زو باغ و بستان سنبلستان
سپاه مهر او بر من بتازد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.