گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - ایضاً له

 

خدایگان بزرگان و مقتدای کرام

که صیت عدل تو معمار ربع مسکون شد

کمال قدر ترا پایه آنچنان عالیست

که اوج قبّۀ چرخش چو صحن هامون شد

هزار بار فزون دیده ام که همّت تو

[...]

۱۱ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۰

 

ز دوری تو چو خونابه من افزون شد

مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد

به گرد کوی تو مردم، نگفتیم که سگی

فتاده بود درین کوی، حال او چون شد

بکش به ناز جهانی که شکل و شوخی تو

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۲

 

چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد

عنان توسن عقلم ز دست بیرون شد

بیک نظاره دلم برد و مست خویشم کرد

چنانکه هیچ ندانم که حال دل چون شد

چو آن پری ز گل چهره برفکند نقاب

[...]

۸ بیت
اهلی شیرازی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴

 

اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد

خوشم که بهر من اسباب گریه افزون شد

دم هلاک، به روی تو، بس که، حیران بود

دلم نیافت، که کی، ز سینه، جان بیرون شد

کدام قطرهٔ خوی، لیلی، از جبین افشاند

[...]

۶ بیت
عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۲

 

دلم به سینه ز ننگ سخنوری خون شد

نیم غلام کسی، نامم از چه موزون شد؟

چه قسمت است ندانم ز روزگار مرا

که تا شراب فرو رفت از لبم، خون شد

غم زمانه چو سرمایه ی کریمان است

[...]

۶ بیت
سلیم تهرانی
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴۶

 

زخنده دل به لعب لعل یار مفتون شد

کباب را زنمک شوق آتش افزون شد

شدم به بتکده از کعبه سر برآوردم

مرا کلید در بسته نعل وارون شد

نرفت از دل من خارخار عشق برون

[...]

۱۰ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴۷

 

رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد

زدرد عشق تو رنگ خزان دگرگون شد

زجوش حسن تو شد تنگ آنچنان گلزار

که گل ز رخنه دیوار باغ بیرون شد

چو لاله ساغر یاقوت داغدار شود

[...]

۱۰ بیت
صائب
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲

 

مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد

ز سحر غمزه‌ات اعجاز را جگر خون شد

ز شوق تیغ به خود گو ببال صید حرم

که غمزه تو به عزم شکار بیرون شد

نبرد نامه من، مرغ نامه‌بر بر دوست

[...]

۸ بیت
قدسی مشهدی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۱

 

پر هما چه‌ کند بخت اگر دگرگون شد

اطاقه است دم ماکیان چو واژون شد

در اهل مزبله کسب کمال کناسی‌ست

نباید اینهمه مقبول عالم دون شد

جنون حرص پس از مرگ نیز درکار است

[...]

۱۱ بیت
بیدل دهلوی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

شنیده ایم پریشانی از نواحی مصر

که خورد خور ژندی جمع کرده قارون شد

چنانکه شاعر وارالعباده را رندان

چو قطره در او ریختند جیحون شد

۲ بیت
جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۲ - خطاب امام(ع) باب عقاب

 

جوان نو خط و فرزند نو رسم چو نشد

کجا به خاک مکان کرد و غرقه در خو نشد

۱ بیت
صامت بروجردی