مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد
ز سحر غمزهات اعجاز را جگر خون شد
ز شوق تیغ به خود گو ببال صید حرم
که غمزه تو به عزم شکار بیرون شد
نبرد نامه من، مرغ نامهبر بر دوست
مگر ز بخت بدم باخبر ز مضمون شد
ز دیده و دل فرهاد، مرکب شیرین
شب فراق گذشت آنقدر که گلگون شد
کرشمه که دگر تیغ کین کشید، که باز
جهان ز خون شهیدان عشق، گلگون شد
نوید لذت زخم آیدم به دل هر دم
مگر به قتل منت میل خاطر افزون شد؟
تو ای نسیم که بر زلف او گذر داری
خدای را خبری ده که حال دل چون شد
پی نظاره آن کو نمیرود قدسی
نظر بدیده حو بد نقد {بیاض} موزون شد(؟)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگان بزرگان و مقتدای کرام
که صیت عدل تو معمار ربع مسکون شد
کمال قدر ترا پایه آنچنان عالیست
که اوج قبّۀ چرخش چو صحن هامون شد
هزار بار فزون دیده ام که همّت تو
[...]
ز دوری تو چو خونابه من افزون شد
مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد
به گرد کوی تو مردم، نگفتیم که سگی
فتاده بود درین کوی، حال او چون شد
بکش به ناز جهانی که شکل و شوخی تو
[...]
چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد
عنان توسن عقلم ز دست بیرون شد
بیک نظاره دلم برد و مست خویشم کرد
چنانکه هیچ ندانم که حال دل چون شد
چو آن پری ز گل چهره برفکند نقاب
[...]
اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد
خوشم که بهر من اسباب گریه افزون شد
دم هلاک، به روی تو، بس که، حیران بود
دلم نیافت، که کی، ز سینه، جان بیرون شد
کدام قطرهٔ خوی، لیلی، از جبین افشاند
[...]
زخنده دل به لعب لعل یار مفتون شد
کباب را زنمک شوق آتش افزون شد
شدم به بتکده از کعبه سر برآوردم
مرا کلید در بسته نعل وارون شد
نرفت از دل من خارخار عشق برون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.