گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۵٣

 

دلا ز حال بد خود مکن جزع زنهار

صبور باش چه دانی نکو شود ناگاه

مجوی صحبت دنیا کز آن همیترسم

که همچو صحبت سنگ و سبو شود ناگاه

بترک وصلت او گیر کز فضیحت او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۵٨

 

ز آستانه جاه و جلال خسرو عهد

سپهر کشور داد و دهش سپاهانشاه

ستوده سرور عالم که صیت مکرمتش

علم فراخت ز ماهی بر اوج قبه ماه

مثال ممتثل آمده به بنده ابن یمین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۵٩

 

سرا فاضل دهر ایرج ای که در همه فن

به سان مردم یکی فن کسیت همتا نه

به نزد بنده رسید از تو قطعه‌ای که به لطف

ندانم آب حیات آنچنان بود یا نه

سوال کرده لطیفانه نکته‌ای که مرا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧٣

 

میار فخر باستاد و شیخ و جد و پدر

که بوده علم و عملشان همه پسندیده

قراضه ئی بتو گرزان رسید بیرون آر

و گرنه جمله جهان گنج گیر پوشیده

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧۴

 

مرا دو بال بکردار مرغ اگر بودی

گشادمی بجنابت طریق بسته شده

ولی چه سود ندارد رهی بجز پائی

بسنگ حادثه آن نیز سخت خسته شده

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٣

 

اگر چه ابر بلای سپهر زنگاری

فشاند بر گل زردم سرشک گلناری

هنوز همت ما سر بدان فرو نارد

کزو برم بر کس قصه ستمکاری

دلا نصیحت ابن یمین بجان بپذیر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩۶

 

اگر بروی ترش کار فقر راست شدی

کدوی سرکه بدی با یزید بسطامی

و گر بخرقه ازرق تمام گشتی کار

تغار نیل بدی شیخ احمد جامی

و گر برقص کسی شهره و علم بودی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٩

 

اگر به جستن کار شگرف می‌خواهی

که قاصدی بفرستی و حال بنمائی

بجوی همنفسی کار ساز و راد و درست

بدو فرست که تا بند بسته بگشائی

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠٧

 

بیادگار من ای یار اگر نگهداری

یکی لطیفه نویسم ز غایت یاری

زمانه در گذرست و اجل ز پی تازان

بهوش باش که فرصت ز دست نگذاری

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١٢

 

بزرگوار وزیرا نصیحتی بشنو

ز بنده ئی که ترا هست مشفق جانی

یقین شناس که تو نیستی بشغل اولی

ز هر که هست بگیتی ز انسی و جانی

کسی بنزد تو گر حاجتی کند عرضه

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١٣

 

بقطع راه دراز امل غنی نشوی

بر آستان قناعت مگر مقام کنی

مرو بعجب و تکبر بر آستانه خلق

که زندگانی و عیشت همه حرام کنی

دو تای گاو بدست آوری و مزرعه ئی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١٧

 

برای نعمت دنیا مکش مذلت خلق

که نزد اهل خرد زین سبب خسی باشی

ز خون دیده غذا گر کنی از آن خوشتر

که زیر منت احسان ناکسی باشی

اگر قبول کنی پند من از آن خوشتر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢٣

 

جلال دولت و دین آصف سلیمان فر

خدیو کشور اهل هنر امیر علی

فلک چو یاد وزیران کند توئی که بود

یکیش صاحب کافی دگر امیر علی

جهان پیر دگر باره نوجوان گردد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢۴

 

چو روزگار بکام تو گشت و دولت یار

بکوش تا دل آزرده ئی بدست آری

مباش یکنفس از کار خویشتن غافل

مگر که فرصت امکان ز دست بگذاری

که آنکسیکه ز تو جست یاریی امروز

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢۶

 

چهار چیز بچار دگر بود محتاج

بیان کنم اگر آنرا تو مستمع باشی

خرد بتجربه خویشی بدوستی با هم

نسب بفخر حسب سروری بزر پاشی

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢٧

 

چهار چیزست آئین مردم هنری

که مردم هنری زین چهار نیست بری

یکی سخاوت طبعی چو دستگاه بود

به نیکنامی دائم ببخشی و بخوری

دو دیگر آنکه دل دوستان نیازاری

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣۵

 

دلا تفرج فردوس اگر همی طلبی

بیا و نزهت فردوس بین در این طنبی

ببین زپر تو جام پر از عجایب او

بچرخ آنیه گون بر هزار بوالعجبی

چو گفتمش طنبی عقل رهنمایم گفت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣٩

 

ز بهر خوشدلی خویش درون دنیا را

نگاه کن که چه کفت از طریق استادی

نسب چه میطلبی صورت تو بس باشد

دلیل انکه بدانند کآدمی زادی

فریب خلق مخور زانکه از لئام الناس

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴۵

 

سرا فاضل آفاق رکن ملت و دین

توئی که زبده اسلاف و فخر اخلافی

هر آن رموز کز آن عین عقل قاصر ماند

کند حقایق آن را بیانت کشافی

چگونه گوهر و صفت بسلک نظم آرم

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶٠

 

کسیکه سفله و ادنای خلق بوده بود

اگر بگیرد امروز ماه تا ماهی

چنان بود که کدو همسر چنار بود

ولیک ناید ازو مسند شهنشاهی

مریز آب رخ از بهر نان تو ایدرویش

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
sunny dark_mode