گنجور

 
ابن یمین

چهار چیزست آئین مردم هنری

که مردم هنری زین چهار نیست بری

یکی سخاوت طبعی چو دستگاه بود

به نیکنامی دائم ببخشی و بخوری

دو دیگر آنکه دل دوستان نیازاری

که دوست آینه باشد چو اندرو نگری

سه دیگر آنکه زبان را بوقت گفتن بد

نگاهداری تا وقت عذر غم نخوری

چهارم آنکه کسی گر بجای تو بد کرد

چو عذر خواهد نام گناه او نبری