گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰ - مطلع ثانی

 

زهی‌گرفته تیغ و سنان چه بحر و چه بر

زهی‌گشو‌ده به‌کلک و بنان چه‌خشک و چه‌تر

عطای دمبدمت کاروان ملک وجود

کمند خم به خمت نردبان بام ظفر

زبان تیغ تو ضرغام مرگ را ناخن

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴ - در ستایش وزیر بی‌نظیر حاج میرزا آقاسی

 

شب‌ گذشته ‌که همزاد بود با محشر

وز آفرینش گیتی کسی نداشت خبر

سپهرگفتی فرسوده‌گشته از رفتار

بمانده بهر سکون را به نیم راه اندر

شبی چنان سیه و سهمناک‌ کز هر سو

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در ستایش شاهزاده فریدون میرزا

 

طراق سندان برخاست ای غلام از در

یکی بپوی وز کوبنده می بجوی خبر

ببین‌که طارق لیلست یا که سارق خیل

ببین‌که طالب خیرست یاکه جالب شر

برو بگو چه‌ کسی‌ کیستی چه داری نام

[...]

قاآنی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۶ - توسل به حضرت اباعبدالله الحسین (ع)

 

به حق قاسم وعباس وا صغر واکبر

مرا مساز فراموش در صف محشر

بلند اقبال
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » مرثیه

 

گمان من که ترا تیغ منقذ کافر

ز پا فکنده که نتوان بپای خاست دگر

وفایی شوشتری
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - یک جهان خورشید

 

زره رسید بصد گونه جاه و حشمت و فرّ

خدایگان امم، عارفت ستوده سیر

به همرهش همه خوبان تبت و یغما

به موکبش همه ترکان خلّخ و کشمر

لوای حشمتش آزرده چهره گردون

[...]

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - کاشف غیب

 

وزید بر تن خوابیدگان نسیم سحر

وز آن شمیم بیفتاد خوابشان از سر

گذشت بر بدن مردگان مسیح نسیم

وز آن نسیم روان یافت بازشان پیکر

زمین مرده دگر زنده شد به فیض نسیم

[...]

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - ندای سروش

 

ز گاه خواب شب دوش تا به وقت سحر

سروش غیبم داد این ندا به گوش اندر

که ای ز فتنه دوران نشسته در اندوه

که ای ز بازی ایام گشته غم پرور

ز خفتگان به غفلت تویی در این گیتی،

[...]

افسر کرمانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲ - سحاب اشک

 

به سجده سر چو نهاد آن امام جن و بشر

برای طاعت درگاه خالق داور

برای کشتن آن میر مومنان از کین

گرفت تیغ به کف، ابن ملجم کافر

چنان به تارک او تیغ کین فرود آورد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم

 

طعامشان همگی بود لخته های جگر

شرابشان همه از قطره های اشک بصر

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم

 

به خواب دید که بابایش آمده ز سفر

گرفته تنگ چو جان عزیزش اندر بر

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم

 

زبان به شکوه گشود آن سلالهٔ حیدر

به گریه گفت چرا دیر آمدی ز سفر؟

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم

 

مگر نه باب من آمد همین زمان ز سفر

مرا کشید ز راه وفا چو جان، در بر

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۵ - تاریخ زلزله عجیبه سیلاخور

 

به گوش خلق ز بس شد ز باد غفلت پر

نهیب مرگ بود چون نوای زنگ شتر

چنان نجاست طول عمر سرایت کرد

که قلب شسته نگردد ز آب جاری و کر

هر آنچه آیت تنبیه حق کند ظاهر

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۳ - و برای او فی النصیحه

 

عجوز دهر بسی کشت همچو ما شوهر

اگر نصیحت من می نیایدت باور

دمی که از می وصلش دماغ سازی تر

به هوش باش در آن عین مستی و بنگر

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب)

 

رعایت پدر پیر بود اولی تر

تو را ز مصلحت ملک و کشور و لشگر

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲ - (سئوال سلمان از بندار یهودی)

 

به طول و عرض ز راه خیال واسع‌تر

گذشته وسیع فزایش ز حد و مد بصر

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳ - رفتن حضرت اباعبدالله الحسین به دیدن امام حسن(ع)

 

بپوش (صامت) از این شرح جانگداز نظر

که نیست مستمعان را توان و تاب دگر

صامت بروجردی
 
 
۱
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
۳۴
sunny dark_mode