بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴
دلم روانشد و جان هم ره سفر گیرد
که از مسافر ره دور من خبر گیرد
کف غبارم و جایی رسم بدولت عشق
گرم نسیم عنایت ز خاک برگیرد
تو نازنینی و ما دردمند درد آشام
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۵۶
بنای توبهٔ سنگین ما خطر دارد
اگر بهار به این آب و تاب میگذرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵۶
به گرد تربت روشندلان دلیر مگرد
که ابر، سینه خورشید را نسازد سرد
جریده شو که رسد پیشتر به صید مراد
شود چو تیر ز همصحبتان ترکش فرد
به خوردن دل خود از نصیب قانع شو
[...]
خالد نقشبندی » مخمسات » شماره ۲
بجز تو خاطر این بوالهوس نمی گیرد
به گوش خفته صدای جرس نمی گیرد
سوای شهد انیسی مگس نمی گیرد
دلم به غیر تو الفت به کس نمی گیرد
چو بلبلی است که جا در قفس نمی گیرد
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳
سپهر مجد و معالی رضاقلی که هلال
بساغر تو خط مهجتی فداک سپرد
بهر زمین که زجام تو قطره افتاد
چه طعنه ها که ازو سلسبیل وکوثر برد
سه چار روز بود کز سپهر مینائی
[...]
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - در وفات حضرت یوسف(ع)
دل شکسته او را ز قهر پر خون کرد
به طعنه گفت که ای دختر علی برگرد
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۹ - نازل شدن ملک حضور فخر کائنات
به ناف و بر شکم شاه اکتفا چو نکرد
ز مهره کمرش تیر سر برون آورد
ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد
درآی انتره سوفرانس رنج و دولر درد
سیه نوار بود روژ سرخ و ژن شد زرد
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - عرض لشکر
امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد
زمین ز لشکر خود عرضگاه محشرکرد
چو خنگ دولت اوپای بر زمین بنهاد
سنان رایت او سر ز آسمان برکرد
زآب خنجرش آتش فتاد بر دل خصم
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۶ - بدان و بگوی
سخن چوگویی سنجیده گوی در مجلس
که از کلام نسنجیده خوار گردد مرد
درست گوی و ادب ورز و بر گزافه مرو
صریح باش و به جد کوش و گرد هزل مگرد
بسا سخن که ازو خاست بحث و جنگ و قتال
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۳ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه - بمناسبت عید مولود امیرالمؤمنین علی (ع)
همای اوج سعادت به هر هوا نپرد
فریب کس نخورد شید هر دغا نخرد
غم نهفته به جز بر در خدا نبرد
به جان دوست که غم پرده شما ندرد
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۷ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه
چه غم که از غم جانان صغیر جان بسپرد
که کس شهید وفا را ز مردگان نشمرد
ولی فغان که می از جام وصل یار نخورد
بسوخت حافظ و بویی ز زلف یار نبرد
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۲ - تابلوی اول: شب مهتاب
پس از سه چار دقیقه، ببرد دست آن مرد
دو شیشه سرخ، ز جیب بغل برون آورد
از آن دوای که، آن شب به دردشان میخورد
نخست جام به آن ماهرو تعارف کرد
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۳ - تابلوی دوم: روز مرگ مریم
دو ماه رفته ز پاییز و برگها همه زرد
فضای شمران، از باد مهرگان، پر گرد
هوای «دربند» از قرب ماه آذر سرد
پس از جوانی پیری بود چه باید کرد؟
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۳ - تابلوی دوم: روز مرگ مریم
همین که دید که بر ننگ وی، پدر پی برد:
غروب تریاک آورد خانه و شب خورد!
همی ز اول شب کند جان سحرگه مرد
ز مرگ خود، پدر پیر خویش را آزرد!
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او
چو دید آب ز من، گرم مینشاید کرد
میانهاش پس از آن روز، گشت با من سرد
پس از دو روزی، روزی بهانهای آورد
مرا بداد فکندند سخت و تا میخورد