سپهر مجد و معالی رضاقلی که هلال
بساغر تو خط مهجتی فداک سپرد
بهر زمین که زجام تو قطره افتاد
چه طعنه ها که ازو سلسبیل وکوثر برد
سه چار روز بود کز سپهر مینائی
تهی است ساغر این بندهات زصاف وز درد
تهمتنی کن و امشب از آن سیاوش خون
بطی فرست که گردم بفر رستم گرد
اگر که حفظ بدن واجب است اندر شرع
به چاره کوش که من بی شراب خواهم مرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و لذت نوشیدن شراب اشاره میکند و از عواطف و احساساتش نسبت به آن مینویسد. او به سفری به آسمانهای مینایی میپردازد و از دلتنگی خود برای شراب و تاثیر آن بر روح و جانش صحبت میکند. شاعر از تمایلات خود برای نوشیدن شراب حتی در شرایط سخت و به دور از شراب نیز سخن میگوید و این موضوع را با زبان شعری زیبا و تصویری بیان میکند. او نسبت به آثار منفی دوری از شراب نگران است و بیان میکند که بدون شراب قادر به ادامه زندگی نیست.
هوش مصنوعی: در آسمان بزرگی و افتخار، رضاقلی مانند هلالی است که در ظرفی نور خود را به گردن معشوقش میافکند. این نور به عنوان نمادی از عشق و ارادت اوست.
هوش مصنوعی: هر بار که حتی یک قطره از جام تو بر زمین بریزد، چه زیباییها و نعمتهایی از آن به وجود میآید که مانند آبهای بهشتی و بهترین نعمتهاست.
هوش مصنوعی: چند روزی است که آسمان آبی رنگی از شراب خالی شده و این فنجان بندهات از خلوص و درد پر شده است.
هوش مصنوعی: مرا به اتهام متهم کن و امشب از خون سیاوش که بر زمین ریخته شده، برای من بفرست تا مثل رستم قوی و دلیر شوم.
هوش مصنوعی: اگر بدن را در دین حفظ کردن لازم است، پس باید به دنبال راهی باشی، چون من بدون شراب نمیتوانم زندگی کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد:
تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد
هر آن که ایزدش این هر چهار روزی کرد
سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد
منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد
ز یاد تو نبوم فرد اگر بوم ز تو فرد
اگر زمانه ندارد ترا مساعد من
زمانهرا و تو را کی توان مساعد کرد
جز آنکه قبله کنم صورت خیال ترا
[...]
به عافیت بنشین زیر چرخ گرداگرد
که کنج عافیتی به بود زبردابرد
به هرزه کاری عمرت به آخر آوردی
ز جهل تا کی خواهی خدای را آزرد
بسا کسا که ز ایام آبروئی داشت
[...]
سپید کار سیه دل سپهر سبز نمای
کبود سینه و سرخ اشک و زرد رویم کرد
بماند رنگش چون داغ گاز ران بر من
مگر مرا ز خم رنگرز برون آورد
جمال دین سر احرار روزگار حسن
ایا به جنب بزرگیت صحن عالم خرد
تویی که منشی فرمان تو به دست نفاذ
حروف حادثه از روی آسمان بسترد
هر آن شمار که خصم تو از جهان برداشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.