سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸
بر آستان رفیع خدایگان جهان
سپهر کوه و قار آفتاب ابر عطا
ستاره لشکر خورشید رای گردون قدر
سکندر آیت جمشید ملک دارا را
خدایگان سلاطین امیر شیخ حسن
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰
به سال هفتصد و هفتاد و پنج گشت خراب
به آب شهر معظم که خاک بر سر آب
دریغ روضه بغداد، آن بهشت آباد
که کرده است خرابش جهان خانه خراب
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲
جهان جود و مروت سپهر فضل و کرم
که خاک پای تو را چاکرست آب حیات
ز حزم و عزم تو آن لاف میزنیم دایم
که چون فلک به مسیری و چون زمین به ثبات
به هر زمین که گذشتی ز ابر احسانت
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴
ای عذار تو از آفتاب تا بی یافت
گمان مبر که عذارت در آفتاب بسوخت
ولی چو در رهت افتاد آفتاب به مهر
جمال روی تو را دل بر آفتاب بسوخت
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۹
شهی که شنقر عنقا شکار او را ماه
کلاه گوشه خورشید زنگ زرین است
چو باز سر علمش راهمای گردون دید
به چرخ گفت نظر باز کن که شاهین است
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۴
ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل
به های های ز دست تو بارها بگریست
به هر کجا که کنی روی فتح پیشرو است
که پشت فتح به روی مبارک تو قویست
خدا یگانا من بنده قدیم توام
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۰
مشیر ملک و صلاح زمانه عزالدین
که هر چه هست به جز خدمت تو نیست صلاح
هرآنچه بر دل خصمت گذشته کج بوده
مگر به روز نبرد تو در سهام و رماح
به هر زمین که گذر کرده باد آبادی
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۴
کنار حرص الا پر کجا توانی کرد
تو از طمع که سه حرف میان تهی افتاد
عزیز من در درویشی و قناعت زن
که خواری از طمع و عزت از قناعت زاد
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۷
خدایگان وزیران ملک آصف عهد
زهی نهاده نهاد تو عدل را بنیاد
غبار ادهم کلک تو عنبر اشهب
غلام سنبل خلق تو سوسن آزاد
ز صنع تربیت رای بنده پرور توست
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۱
سپهر فضل و هنر شمس دین که شمس و قمر
جز از غبار درت توتیا نخواهد کرد
صفای نیت و صدق تو صبح اگر بیند
ز شرم دعوی صدق و صفا نخواهد کرد
برید باد بهاری به بوی نافه مشک
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۵
ایا کریم نهادی که پیش نعمت تو
همه خزائن کان خاک خان نمیارزد
دو قرص چرخ که خواننده ما و خورشیدش
به سفره کرمت بر دونان نمیارزد
به گوهری ز کلام تو پیش تیر دبیر
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۹
فراز تخت معانی چو کوس فضل زنم
سبق ز جمله اقران خود مرا باشد
عنایت و کرمت گر شود پذیر فتار
سپهر در صدد بندگان ما باشد
برای یک دو سه بی دست و پای گاه سخن
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۳
سحاب بهر یمین پادشاه روی زمین
به رقعهای که ز خطش زلال جان بچکد
سواد شعر مرا التماس کرد از من
کنم به دیده سودای که آب از آن بچکد
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۶
ایا ستاره سپاهی که آب شمشیرت
غبار فتنه و ظلم از هوای ملک بنشاند
فلک به نام تو تا خطبه داد در عالم
زمانه جز تو کسی را به پادشاهید نخواند
غبار دامن قدر تو بود چرخ کبود
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۸
ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان
همه دعای تو گوید همه ثنای تو خواند
حکایتی دو سه دارد اگر چنانچه مجال
بود در آید و یک یک به عز عرض رساند
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۵
هلال غره دولت وجیه دولت و دین
که با ضمیر تو خورشید راضیا نبود
هلال خواندمت زانکه زاده شمسی
وگرنه نام قمر، شمس را سزا نبود
به عهد خلقت اگر نافه دم زند از مشک
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۶
خدایگانا چو شد اشارتت که رهی
به ملک فارس به تحصیل وجه زر برود
گمان بنده نبود آنکه بعد چندین سال
ز درگهت به چنین کار مختصر برود
ولی به حکم قضا بر رضا چه چاره بود
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۱
ایا شهی که غبار سپاه منصورت
عذار فتح به خط معنبر آراید
سوار همت تو گوی جاه در میدان
ببردی از خم چوگان چرخ بر باید
اگر محاصره آسمان کند رایت
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۴
شبی زبان فصاحت ز منهیان خرد
سوال کرد غرض آنکه مدتی است مدید
که بر خلاف طباع زمانه میبینم
که حصن ملک حصین است و سد عدل سدید
زوال ظلمت ظلم است از ستاره بدیع
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۵
ایا سحاب نوالی که از صریر قلم
به گوش صامعه جز مدحت شما نرسید
به بوی خلق خوشت بح کاروان نسیم
سحرگه از طرف تبت و خطا نرسید
نماند در همه آفاق ذرهای که درو
[...]