گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳

 

کهن شود همه کس را به روزگار ارادت

مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت

گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت

کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت

مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد

[...]

سعدی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳

 

به آستین ملالم مران، که من به ارادت

نهاده‌ام سر طاعت، به آستان عبادت

به کشتگان رهت، برگذر، به رسم زیارت

به خستگان غمت، در نگر، به رسم عیادت

من آن نیم که به تیغ از تو روی برتابم

[...]

سلمان ساوجی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱ - استقبال از سعدی

 

منم ز دست تو پا بسته در کمند ارادت

به راه تو سر تسلیم بر زمین عبادت

به درد عشق خوشم با خیال دوست، که گه‌گه

قدم به پرسش ما می‌نهد به رسم عیادت

چه می‌دهند گواهی دو چشم یار به خونم

[...]

امیر شاهی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

هلاک نرگس خویشم اگر کنی بارادت

کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل ز سعادت

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

هلاک نرگس خویشم اگر کنی بارادت

کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل ز سعادت

اهلی شیرازی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

قدم به پرسش من رنجه کن به رسم عیادت

که جان نثار قدومت کنم ز روی ارادت

نهاده‌ام سر تسلیم بر ارادت محبوب

که بنده را نبود رسم و راه غیر عبادت

دلا بکوش که خود را کنی نشانه تیرش

[...]

شاهدی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

یگانه‌ای در دل می‌زند به دست ارادت

که جای موکب حسنش ز طرف ماست زیادت

اگر کشاکش زور قضا بود ز دو جانب

میانهٔ من و او نگسلد کمند ارادت

در این ولایت پر شور و فند خانهٔ کنعان

[...]

محتشم کاشانی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

به خون من چه گواهی دهی ز روی ارادت

شهادت چو منی را چه احتیاج شهادت

خدای را مکن ای پارسا به سجده آن بت

ملامتم، که نیاید ز بنده غیرعبادت

زمان زمان به من از دور خویش را بنماید

[...]

میلی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

گره زکار چو نگشود زاهدا زعبادت

زخاک میکده جوئیم کیمیای سعادت

بکی باده فروشان اگر خرند فروشم

بیک کرشمه ساقی هزار ساله عبادت

نماز روی ارادت نمودن است بجانان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

دل از کسی نرباید بتم به جور و جلادت

که دل خود از پی او می رود به صدق و ارادت

به زیر تیغت اگر صید عشق دستی و پایی

نزد، شگفت مدار از کمال شوق شهادت

به خون خویش حریصم به خاک پایت از آن رو

[...]

صفایی جندقی
 

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۳۳ - در نعت حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله و سلم

 

سه چیز اهل طلب را بود نشان سعادت

خلوص نیت و قلب سلیم و صدق ارادت

نه بندگی است که مر، دوری است و نفس پرستی

زبیم دوزخ و شوق جنان کنی چو عبادت

طبیعت سبعی غالب است تا به نهادت

[...]

محیط قمی
 
 
sunny dark_mode