یگانهای در دل میزند به دست ارادت
که جای موکب حسنش ز طرف ماست زیادت
اگر کشاکش زور قضا بود ز دو جانب
میانهٔ من و او نگسلد کمند ارادت
در این ولایت پر شور و فند خانهٔ کنعان
چهها که مادر ایام کرد در دو ولایت
شکسته رنگی رنج خمار هجر زحد شد
ز گوشهای بدرآ سرخوش ای سهیل سعادت
فتاده حوصلهٔ مرغ روح تنگ خدا را
بده به خسته پیکان خود نوید عیادت
به معبدیست رخ محتشم که میکند آنجا
نیاز یک شبه کار هزار ساله عبادت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ی عشق و ارادت به محبوبی خاص صحبت میکند. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به این محبوب میگوید و تأکید میکند که هیچ نیرویی نمیتواند این پیوند را قطع کند. او به یاد و خاطرات تلخ و شیرین گذشته اشاره کرده و بیان میکند که در این دیار پرشور، رویدادهای مختلفی رخ داده است. همچنین به امید و شوقی برای دیدار و نزدیکی به محبوبش اشاره میکند و اهمیت عبادت و نیایش را در این راستا یادآوری میکند، به گونهای که یک شب عبادت میتواند به اندازه سالها ارزش داشته باشد.
هوش مصنوعی: در دل من، عشق و محبت به یکتای حقیقی میتپد و نشان از ارادت من به اوست، زیرا جایگاه زیبایی و خوبیاش در نزد من بسیار بیشتر از آن چیزی است که میتوان بیان کرد.
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت مقدر باشد، هیچ چیز نمیتواند پیوند محبت و ارادت من و او را قطع کند.
هوش مصنوعی: در این دیار پر هیاهو و شوق، چه کارهایی که مادر روزگار در دو کشور نکرده است.
هوش مصنوعی: رنج و غمی که از دوری و جدایی ایجاد شده، دیگر به حد کافی تحمل نشده و رنگش شکسته است. ای سهیل، ستاره خوشبختی، از گوشهای جلوهگر شو و ما را شاد کن.
هوش مصنوعی: روح مجروح و خستهای که تحملش تمام شده، پیام و نوید آرامش و عیادت را به خدا میطلبد. مانند پرندهای که در قفس حوصلهاش سر رفته و در جستجوی راحتی و آزادی است.
هوش مصنوعی: معبدی وجود دارد که چهرهای زیبا و باوقار دارد و در آنجا اگر کسی به نیاز دلش توجه کند، میتواند در یک شب به اندازهی هزار سال عبادت و تلاش، به هدفش برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت
گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت
کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت
مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد
[...]
به آستین ملالم مران، که من به ارادت
نهادهام سر طاعت، به آستان عبادت
به کشتگان رهت، برگذر، به رسم زیارت
به خستگان غمت، در نگر، به رسم عیادت
من آن نیم که به تیغ از تو روی برتابم
[...]
منم ز دست تو پا بسته در کمند ارادت
به راه تو سر تسلیم بر زمین عبادت
به درد عشق خوشم با خیال دوست، که گهگه
قدم به پرسش ما مینهد به رسم عیادت
چه میدهند گواهی دو چشم یار به خونم
[...]
قدم به پرسش من رنجه کن به رسم عیادت
که جان نثار قدومت کنم ز روی ارادت
نهادهام سر تسلیم بر ارادت محبوب
که بنده را نبود رسم و راه غیر عبادت
دلا بکوش که خود را کنی نشانه تیرش
[...]
به خون من چه گواهی دهی ز روی ارادت
شهادت چو منی را چه احتیاج شهادت
خدای را مکن ای پارسا به سجده آن بت
ملامتم، که نیاید ز بنده غیرعبادت
زمان زمان به من از دور خویش را بنماید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.