قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۶ - در مدح امیر ابوالفرج
غزالی شدم من ز عشق غزالی
ز بس ناله گشتم بکردار نالی
هوائی کشیدم بطمع هوائی
فراقی کشیدم بطمع وصالی
مرا هست زین درد روزی چو ماهی
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۷ - در مدح ابوالخلیل
که را مهربانی نماید نگاری
بخوشی گذارد همی روزگاری
که را یار بد مهر و ناساز باشد
نباشد بکام دلش هیچ کاری
من از مهربانان دل خویش دادم
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - در مدح ابونصر مملان
نیازم ز گیتی به توست ای نیازی
که دل را امیدی و جان را نیازی
ازیرا به شادی بنازم که دانم
دلم را نیازی و زو بینیازی
مرا عشق بهتر تو را حسن خوشتر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۵
کجائی تو این راحت جان کجائی
کجائی که هر چند خوانم نیائی
بریدم همه آشنائی ز وصلت
فراقت برد از طرب آشنائی
مرا هر زمانی هوایت بپرسد
[...]
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۷۹ - به شاهد لغت غرواشه، به معنی لیف جولاهه
چو غرواشه ریشی به سرخی و چندان
که صد لیف از ده یکش بست بتوان
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۱۰۹ - به شاهد لغت شارک، بمعنی مرغکی کوچک و خوش آواز و سیاه
الا تا درایند طوطی و شارک
الا تا سرایند قمری و ساری
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴
غرابا مزن بیشتر زین نعیقا
که مهجور کردی مرا ازعشیقا
نعیق تو بسیار و ما را عشیقی
نباید به یک دوست چندین نعیقا
ایا رسم و اطلال معشوق وافی
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۸ - در مدح فضل بن محمد حسینی
به نام خداوند یزدان اعلی
که دارای دهرست و دادار مولی
ملیک سماوات و خلاق ارضین
به فرمان او هر چه علوی و سفلی
نشستم بر آن ناقهٔ آل پیکر
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۱ - درمدح علیبن عمران
جهانا چه بدمهر و بدخو جهانی
چو آشفته بازار بازارگانی
به درد کسان صابری اندرو تو
به بدنامی خویش همداستانی
به هر کار کردم ترا آزمایش
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹
نوای تو ای خوب ترک نوآیین
درآورد در کار من بینوایی
رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن
که هرگز مبادم ز عقشت رهایی
ز وصفت رسیدهست شاعر به شعری
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - ستایش ملک ارسلان
ز سر گیتی پیر بوده جوان شد
که سلطان گیتی ملک ارسلان شد
زمین پادشاهی جهان شهریاری
کزو تاج خورشید و تخت آسمان شد
قران را ازین فخر برتر نباشد
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۸ - مدیح سلطان ابراهیم بن مسعود
ز فردوس با زینت آمد بهاری
چو زیبا عروسی و تازه نگاری
بگسترده بر کوه و بر دشت فرشی
کش از سبزه پو دست وز لاله تاری
به گوهر بپیراست هر بوستانی
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۰ - ناله از حصار نای و مدح محمد خاص
نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی
مبادا تو را زین نوا بینوایی
نواهای مرغان دو سه نوع باشد
تو هر دم زنی با نوایی نوایی
گر از عشق گویا شدستی تو چون من
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۳ - مدح سپهسالار محمد
جهان را نباشد چنین روزگاری
که آراید او را چنان نامداری
سر سر کشان زمانه محمد
که دولت ندارد چو او یادگاری
صف آرای پیلی کمربند شیری
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۴ - مدح ابوالفرج نصربن رستم
ایا آنکه بر دلبران پادشایی
جهان همچو بستان تو باد صبایی
اگر حجت صنع الله باید
رخان تو حجت به صنع خدایی
بتان سرایی بسان ستاره
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - حسب الحال
مرا بس ز دیوان مرا ز خدمت
خوشا روز بیکاری و وقت عطلت
بر این تیغ کوه گل انبار گویی
چو فغفور بر تختم و فور برکت
چو دولت مهیا بود مر کسی را
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۰ - ز بیم بلا آنچه دانم نگویم
ضعیفم به جان وز ضعیفی چنانم
که از سختی جان کشیدن به جانم
به دل خونم آری به جان در گزندم
به رخ زردم آری به تن ناتوانم
همه شاخ خشکست در مرغزارم
[...]
عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح نصیرالدوله نصر
الا یا مشعبد شمال معنبر
بخار بخوری تو، یا گرد عنبر؟
نه روحی، ولیکن چو روحی مصفا
نه نوری، ولیکن چو نوری منور
چو آرام گیری هوای تو بی جان
[...]
عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۹
کند گر تموج هیولای اولی
تلاطم نماید مزاج از طبایع
و راز نفس کل عقل کلی شکیبد
بر افتد زاوتاد رسم صنایع
سپهر ملاعب بساط مزور
[...]
عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۲۵
همیشه بود نعمتت را خورنده
ز آزاد و بنده، چه خرد و چه رنده