گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱

 

مرا شاه بالایِ خواجه نشانده است

از آن خواجه آزرده برخاست از جا

چه بایستش آزردن از سایهٔ حق

که نوری است این سایه از حق تعالی

نه زیرِ قلم جایِ لوح است چونان

[...]

۲۱ بیت
خاقانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۷

 

مگر اختران دیده‌اندت ز بالا

فرو کرده سرها برای گوایی

۱ بیت
مولانا
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۷

 

سُلیمی اتت بالحُمیا صبوحاً

و تسقی علی شیم برق یمانی

۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۳

 

کمال آنچه گونی از آن روی زیبا

برویش که جز خوب و زیبا نگویی

۱ بیت
کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - در مدح جلال‌الدین وزیر

 

خلف بهتر ز تو نبود سلف را

که شمع جمع آبای عظامی

۱ بیت
ناصر بخارایی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

خلیلی لاحت لنا دور سلمی

نشان های سلمی شد از دور پیدا

کهن ناشده داغ او گشت تازه

قفا نبک من ذکر من لیس ینسی

ازین ربع و اطلال هر جا گیاهی

[...]

۷ بیت
جامی
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۹۳

 

همین است پیغام گلهای رعنا

که یک کاسه کن نوبهار و خزان را

۱ بیت
صائب
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - فرید زمان

 

فرید زمان آنکه آمد به دنیا

نظیر وعدیلش چو اکسیر و عنقا

وحید زمان میرزا احمد آنکش

ز طلعت بود نور حق آشکارا

ملک پاسبانی فلک آستانی

[...]

۳۳ بیت
سحاب اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۹۴ - ناصر خسرو علوی

 

سوی این جهان آن جهان نردبان است

به سر برشدن باید این نردبان را

۱ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

کنون کز ملامت ترا نیست پروا

بکش تیغ بر ما بکش بی محابا

به پای تو جان خواهم افشاند روزی

چه امشب به قتلم رسانی چه فردا

به خون ریزیم حکم کن بی غرامت

[...]

۱۱ بیت
صفایی جندقی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - آیینه یزدان

 

خجسته زمانی است بس بهجت افزا

همایون اوانی است بیحد طرب زا

که خلق جهان ز آن به عیشند یکسر

که اهل زمان زاین به وجدند یکجا

پدید است بر خلق عیشی موّفر

[...]

۴۱ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - جهانبان ملک نبوّت

 

سحرگه ز مهر مهی روح افزا

روان شد به دامانم از دیده دریا

دل اندر درون از غمش غرقه خون

همی لخت لخت و همی ناشکیبا

نگاهش ربود از کف جان مرا دل

[...]

۴۵ بیت
افسر کرمانی