گنجور

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب دهم - در عادت نزدیکان حضرت و ارباب رسالت » بخش ۲ - حکایت

 

سلیمان گذر کرد بر کشوری

ز هرنوع در مو کیش لشکری

به راهی که لشکر گذر یافتند

گروهی ز موران خبر یافتند

به اجماع پیش سلیمان شدند

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب یازدهم - در تمهید معذرت از گناه و کیفیّت آن » بخش ۱

 

ز خود طیره هرگز دل پادشاه

مکن تا نیابد شدن عذر خواه

که در عذر بسیار آفت بُوَد

که در هر یکی صد مخالف بود

بُهش باش تا نبود از عذر پاک

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب یازدهم - در تمهید معذرت از گناه و کیفیّت آن » بخش ۲ - حکایت

 

به تبریز دیدم جوانی سخی

که میخواندنش مشایخ اخی

ز بیرون شهرش مقامات بود

به خدمت ملازم در اوقات بود

به یک موضعش خانقه ساخته

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب یازدهم - در تمهید معذرت از گناه و کیفیّت آن » بخش ۳ - حکایت

 

از آن جمله این بود یک داستان

که بر گفت از سیرت راستان

که پیری درآمد بناگه ز راه

نشان خواست از خادم خانقاه

به عزّت در آورد و بنشاندش

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب یازدهم - در تمهید معذرت از گناه و کیفیّت آن » بخش ۴ - حکایت

 

یکی مرد حلّاج بودی ندیم

برافکنده بنیاد امّید وبیم

نه ننگش گریبان گرفتی نه نام

به دنیا برافشانده دامن تمام

نه از دار خوفش نه از تیغ باک

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب یازدهم - در تمهید معذرت از گناه و کیفیّت آن » بخش ۵ - حکایت

 

در ایّام کسری روشن روان

که عدلش متین بود و حکمش روان

ستاره‌ شناسان آن روزگار

مگر بازگفتند با شهریار

که یک هفته بارندگی ها بود

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب دوازدهم - در تضرّع و خاتمت کتاب » بخش ۱

 

خدایا خطاهای ما در گذار

زتو یک نظر وز چو ما صدهزار

جهانی گنه رحمتت در دمی

بیندازد از گردن عالمی

به بیچارگی کرده ام دست پیش

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب دوازدهم - در تضرّع و خاتمت کتاب » بخش ۲ - حکایت

 

شنیدم که تاج النّسا رابعه

که فرمان حق را بدی تابعه

کمابیش یک هفته چیزی نیافت

زتاب شره اندرونش بتافت

شب آمد به بیچارگی تن بداد

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب دوازدهم - در تضرّع و خاتمت کتاب » بخش ۳ - حکایت

 

عزیزی که با فقر پیوند داشت

یکی خوب شایسته فرزند داشت

در آن بد که عزم معالی کند

دل از مهر فرزند خالی کند

مگر از سر کوچه ای می گذشت

[...]

حکیم نزاری
 
 
۱
۵
۶
۷