سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶ - عاشق شدن شیده پسر افراسیاب بر بانو گشسب در میدان شکار
بپرسید و پیران ویسه بگفت
به شه آشکارا نمود از نهفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را
شهش آفرین کرد و آنگاه گفت
که گرز تو با کوه خاراست جفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۹ - تمثال آوردن پیران و گفتن حقیقت پیش افراسیاب (و) منع کردن پیران،افراسیاب را برای جنگ بانو گشسب
فرامرز این داستان باز گفت
رخ زال مانند گل برشکفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۱ - جواب نوشتن زال و رستم به هرسه پادشاهان هندوستان
همه دامن کوه لشکر گرفت
فروماند رستم از آن درشگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۴ - رسیدن نامه نوشاد هندی به نزدیک شاه کیکاوس
گرانمایه خسرو به گنجور گفت
که یک دست جامه برآر از نهفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۶ - وداع کردن فرامرز از نزد کاوس و تأسف خوردن رستم و پند دادن رستم،فرامرز را
به شب پاسدار هشیوار جفت
چو گل در میان دوصد خوار خفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۸ - رفتن فرامرز به جنگ کناس دیو (و) کشته شدن کناس به دست فرامرز
گل افروز بر وی ستایش گرفت
ازآن گرز و نیروی او شد شگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۹ - یافتن فرامرز،گنج ضحاک تازی و خواندن نصیحت نامه او را
برون کرد گوهر که بود از نهفت
همه لشکر هند شد زان شگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۰ - رفتن فرامرز به جنگ گرگ گویا با بیژن و سوار شدن بیژن برگرگ (و) رفتن در کوه و کشته شدن گرگ به دست بیژن
ازو بیژن گیو شد در شگفت
بدان دیو بر تیرباران گرفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۰ - رفتن فرامرز به جنگ گرگ گویا با بیژن و سوار شدن بیژن برگرگ (و) رفتن در کوه و کشته شدن گرگ به دست بیژن
یکی مغفر آهنین برگرفت
گرانمایه بیژن چو دید آن شگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۴ - رفتن فرامرز رستم به جنگ مار جوشا و کشته شدن مار به دست فرامرز
بیامد به نوشاد هندی بگفت
که پتیاره با خاک و خون گشت جفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۷ - گفتار اندر نامه نوشتن فرامرز برکید هندی(و) رفتن گستهم در هند
فراسان بکشت و فراهان گرفت
وزو این چنین ها نباید شگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۸ - جنگ فرامرز با گلنگوی (و) گرفتار شدن به دست فرامرز در صف جنگ
گلنگو یکی نیزه بازی گرفت
کجا پهلوان ماند از او در شگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۹ - رزم فرامرز با اروند شاه و گرفتار شدن اروند شاه به دست فرامرز
سمن رخ گرفت و برادر گرفت
مرا و تو را خوش نباشد شگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۴ - جنگ کردن فرامرز با سنورگرگ و کشتن فرامرز، سنور گرگ
بماندند زان دد یکایک شگفت
سرو پای و دندان او برگرفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۸ - سخن گفتن دستور کید، فرامرز را
بیامد بر کید و با او بگفت
که در نیک نامی بدیدمش جفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۴ - جواب دادن فرامرز
برهمن مر او را پسندید و گفت
که گلزار دانش نشاید نهفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۳ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن در آخر کار و هویدا کردن دین
رخش زرد گشت و دو چشمش بخفت
سرافکنده بنشست و پاسخ نگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم
به یاد آمد و پیر دیرینه گفت
که سریست کین را نیارم نهفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم
فراوان بدو آفرین کرد و گفت
که با جان پاکت خرد باد جفت