سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۰ - رزم فرامرز با شیران و کشته شدن شیران به دست فرامرز
درین مرز چندان بدی دشت و کشت
که بودی زمینش چو باغ بهشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۰ - رزم فرامرز با شیران و کشته شدن شیران به دست فرامرز
ز سینه گذر کرد بر روی پشت
بیفتاد بر چار زخم درشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۳ - رفتن فرامرز به سوی باختر و پراکنده شدن لشکر ایرانیان در کشتی از یکدگر
به جایی فتادند همچون بهشت
جزیری پر از مردم و پر ز کشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۵ - نهادن فرامرز،پر سیمرغ را برآتش
به یک ماه در گرد دریا بگشت
به هر بیشه و کوه اندر گذشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۷ - دیدن فرامرز،دخمه هوشنگ شاه
ابا مرد نادان به کار درشت
مشو گرنه زان خواری آید به مشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۰ - رفتن فرامرز به شهر فرغان و کشتن فرغان خود را به دست خود و آمدن فرامرز به شهر فرغان به مهمانی بزرگان آن شهر
بزد بر تهیگاه و خود را بکشت
چنان بی خرد مرد بی یار و پشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۱ - رسیدن فرامرز به کلان کوه و جنگ با دیوان
فرامرز از آن جایگه بازگشت
بیاورد لشکر بدان پهن دشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۳ - کشتن فرامرز، سر جادوان را
به شمشیر و گرز و به سنگ و به مشت
ز جادوان دیو چندان بکشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۳ - کشتن فرامرز، سر جادوان را
یکی دشت پیش آمدش چون بهشت
پر از گلشن و باغ پاکیزه کشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۴ - گم شدن فرامرز از لشکر
شب آمد سوی لشکرش بازگشت
ابا ویژگان اندر آن پهن دشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۴ - گم شدن فرامرز از لشکر
یکی مرغزاری چو خرم بهشت
تو گفتی که رضوان درو لاله کشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۵ - عاشق شدن فرامرز بر دختر شاه پریان
به رخسار خوش تر ز باغ بهشت
تو گفتی ز جان دارد آن مه سرشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۹ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود
کزیدر سیه دیو چون بازگشت
پر از برف و سرما شود کوه و دشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۹ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود
یکی کاخ بود از خوشی چون بهشت
همان خاک او مشک و زر بود و خشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۰ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز
چه مایه حصاری که از کوه و دشت
که از سم اسبش همی تازه گشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۰ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز
کنون پاسخ نامه باید نوشت
به خوبی و نیکی چو حور از بهشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۱ - پاسخ نامه فرطور توش به فرامرز رستم
چو بنوشت نامه پس اندر نوشت
به مهر و وفا تخم نیکی بکشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۳ - خوان اول کشتن فرامرز،شیران را
ز سینه گذر کرد بر روی پشت
بدین گونه آن هر دو دد را بکشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۵ - خوان سوم کشتن فرامرز،غول را
به هر چیز کو بر سر ما نوشت
ز کردار نیک و بد و خوب و زشت

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۵ - خوان سوم کشتن فرامرز،غول را
ازیشان دل پهلوان شاد گشت
روان گشت آسوده در پهن دشت
