اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۴ - رزم گرشاسب با منهراس
رسنهای کشتی جدا هر کسی
ببستند بر دست و پایش بسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۸ - نامه گرشاسب به شاه قیروان
ز کژی نشد راست کار کسی
به ناموس رستن نشاید بسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۹ - برون آوردن شاه قیروان لشگر به جنگ
نثار و گهر ریختش هر کسی
ز هر گونه بردند هدیه بسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
از آن خیل مرغان جدا هر کسی
گرفتند از بهر کشتن بسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
به خروار بردند از آن هر کسی
دگر نیز از ایشان سرآمد بسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۱ - رسیدن گرشاسب به قرطبه
به سنگی درون کنده خط ها بسی
بد از برش و نشناخت آن را کسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۲ - دیدن گرشاسب بر همن رومی را و پرسیدن ازو
گر از آدمی نیست خویشم کسی
دگر خویش و پیوند دارم بسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۲ - نامه گرشاسب به خاقان
ولیکن چو پرسیدم از تو بسی
بمان تا بپرسم ز دیگر کسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۵ - رفتن گرشاسب به جنگ فغفور و دیدن شگفتیها
دگر سنگ دیدند کوچک بسی
که چون زآن دو بر هم بسودی کسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۷ - رفتن نریمان به توران و دیدن شگفتیها
شهش داشت آن را نگهبان بسی
نماندی که بی هدیه بردی کسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۸ - نامه گرشاسب به فغفور چین
ز ما پیشتان نیست بنده کسی
و هست از شما بنده ما را بسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۶ - داستان دهقان توانگر
توانگر چو من نیست ایدر کسی
ندارم کس و چیز دارم بسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۶ - داستان دهقان توانگر
بدو گفت داریم ما هر کسی
در این گاو مروای فرخ بسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۴ - داستان قباد کاوه
بود گوش با چشم شه را بسی
کجا گوش و چشمش بود هر کسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۴ - داستان قباد کاوه
جهان سرگذشت نو از هر کسی
چنین گونه گون یاد دارد بسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۵ - داستان گرشاسب با شاه طنجه
نکوتر بود نام زفتی بسی
ز خوانی که با طمع بنهد کسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۵ - داستان گرشاسب با شاه طنجه
جز ایشان گوا بود دیگر بسی
ولیکن نیارست دم زد کسی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۸ - گردیدن گرشاسب و عجایب دیدن
سرا و دز و کشتش ایدون بسی
چرا جز شما نیست ایدر کسی