چو بشنیدکودک الف را درست

الف‌را الف‌خواندچالاک‌و چست

و گر دل‌ درست‌ است‌ و گفتار سست‌

از آن گفته یک دل نگردد درست

شنیدم که شاهنشهی نقش بست

ابر خاتم خویشتن‌: «‌راست رست‌»

یکی گرسنه خرس در باغ جست

مگرمیوه نغزی آرد بدست

کنون‌، گفت بر بندگان شه‌، درست

که ما جمله گیتی بخواهیم جست

به قولی که با فعل ناید درست

مبر رنج کان قول قولی است سست

که گر تیر دشمن‌جوی پیش جست

تو را چوبه و چرخ باید شکست

بداگر خرید و فروش اندکست

دو ده نیم بهتر ز یک ده‌ یک است

وگر کشت‌کار است و برزیگرست

مر او را زمین و زمان یاور است

نوازندگانی سر از باده مست

به‌ خنیاگری برده یکباره دست

سکاها به نیرنگ ظاهر شکست

که ایران زمین را بیارند دست

غمین گشت لیکن ز پیکار دست

زکشتار آن بینوایان به بست

بیامد به تخت شهی بر نشست

بفرمود کی مردم حق پرست

خدایا امیدم بدرگاه توست

که باشم شهی عادل و تن درست

ولیکن چو کورش مرا کرد پست

بگیرد همه ملک لیدی بدست

نکردی بدی بایکی زیر دست

نه عهد و نه پیمان خود را شکست

که ای هور مزد اپناهم بتست

از این جنگ شادم کن و تندرست

هران حاکمی کو خراج درست

بداد و رضای سپهدار جست

دگر دولت آتن آمد بدست

چو سر دار اسپارت را کرد پست

یکی شمعدان طلایش بدست

که از پله قصر نفتد به پست