گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۴

 

گشاده شود هرچ ما بسته‌ایم

ببالاید آن دین که ما شسته‌ایم

ابوالقاسم فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۸

 

ز کینه همه پاک دلخسته‌ایم

کمر بر میان جنگ را بسته‌ایم

ابوالقاسم فردوسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۷ - سخن گفتن دستور کید، فرامرز را

 

ترا نیک خواهی کمر بسته ایم

وز آن پیش دستی جگر خسته ایم

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۷ - نامه نوشتن طورگ به افراسیاب

 

به فرمان و رایت کمر بسته ایم

اگر تندرستیم و گر خسته ایم

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳۶ - گشودن اسکندر دز دربند را به دعای زاهد

 

که ما بندگان تا کمر بسته‌ایم

بدین روز یک روز ننشسته‌ایم

نظامی گنجوی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۳ - جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری

 

همینست رازی که ما جسته‌ایم

ز دیگر حکایت ورق شسته‌ایم

نظامی گنجوی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۲

 

نگارا ز هجر تو دل خسته ایم

دو دیده به وصل تو دربسته ایم

ز بند همه چیز برخاستیم

به محراب ابروت پیوسته ایم

ز زنّار زلفت حذر کرده ایم

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۳

 

چو لاله پر از خون دل خسته ایم

چو سوسن به پیشت کمر بسته ایم

دو دیده چو نرگس گشاده مدام

بنفشه صفت پیش تو دسته ایم

چو گل با رخت شاد و خندان چو صبح

[...]

جهان ملک خاتون