×
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۷ - خوان چهارم و پنجم و ششم در رفتن فرامرز از سرما و گرما و کشتن کرگدن و رسیدن به خوان هفتم
ز گرمی همی سوخت تن در سلاح
نبد روز پیکار و گاه مزاح
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۹ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید
دلیران ببستند قلب جناح
تو گفتی که پوشیده گیتی سلاح
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۶ - کشتن سرهنگان دارا را
چو مرغ از پی کوچ برکش جناح
مشو مست راح اندرین مستراح
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۹ - جنگ اول اسکندر با روسیان
الانی ز پس ایسوی بر جناح
سر انداختن کرده بر خود مباح
حکیم نزاری » ادبنامه » باب یازدهم - در تمهید معذرت از گناه و کیفیّت آن » بخش ۳ - حکایت
ز خمّاره بستد یکی کوزه راح
نهان کرد در زیر جامه صلاح
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩٨
یکی گفت صبح مشیبت دمید
تو در خواب غفلت زهی بی فلاح
بدو گفتم آخر ندانسته ئی
که خوشتر بود خواب وقت صباح
نظام قاری » دیوان البسه » مخیّلنامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۱۳ - در چریک انداختن و لشکر آوردن از اطراف
شلوار هم گشته پنهان سلاح
بداند کسی کوست اهل مزاح
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲ - مناجات در اظهار افتادگی عجز و پیری و به پایمردی عنایت استدعای دستگیری
نخواهم ز تو شغل اهل صلاح
کزان گرددم حور و جنت مباح
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۹ - خردنامه ارسطاطالیس
نیاورده روی دل اندر صلاح
ز تو قصد اصلاح نبود مباح
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۳۶ - حکایت سبب نارسیدن خلیفه به آن کنیزک نورسیده
که رندان آزاده را در نکاح
نباشد به جز دختر رز مباح
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۰ - حکایت شخصی که زمین خرید و در آنجا گنجی یافت، برنداشت که از آن فروشنده است و فروشنده قبول نکرد که من زمین را و هر چه در وی بوده فروخته ام
به هم هر دو را بست عقد نکاح
وز آن گنجشان کرد خوردن مباح
حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۴ - در تحسر فرقت رفتگان و تذکر حال گذشتگان گوید
بده ساقی آن خصم زهد و صلاح
طلعت الثریا وکادالصباح
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان سوم » بخش ۲۴ - غلبه ی عطش بر سبط سید کاینات
مراد آنکه ی شاه بر ذوالجناح
مراین آب خوردن نباشد مباح