×
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۱ - اندر شکر و شکایت
فرش مشتی گرسنه بنوشته
چاکرش زان یکی دوتا گشته
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۴ - ستایش امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیهالسّلام
عقل در آب رویش آغشته
سهو در گِرد دینش ناگشته
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۳۴ - در صفت کربلا و نسیم مشهد معظّم
وآن گزین همه جهان کشته
در گِل و خون تنش بیاغشته
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۲۱ - اندر خویش لشکری گوید
چون نشیند عوان به خر پشته
چه تو در پیش او چه خر کشته
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد
خونی از جوش منعقد گشته
پرنیانی به خون در آغشته
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۹۲
ای به زیر هزار خر بنده
پشت خم کرده همچو خر پشته
صد هنرمند را ز گرسنگی
گوز گند و دروغ تو کشته
ای ترش کرده روی چون تتماج
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۵ - در بیان آنکه چون خدا خواهد که قومی را هلاک کند خصمان را در نظر ایشان خوار و بیمقدار و اندک نماید اگرچه بسیار و بیشمار باشند و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امراً کان مفعولا
همه عالم زبون او گشته
هرکه از او سرکشید شد کشته
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۴۳ - در بیان آنکه بسیاران بصورت اولیا برآمدهاند و گفتار اولیا را آموخته و در حقیقت رهزناند . هرکه تمییز دارد بایشان سر فرود نیاورد، و ولی را از عدو بشناسد، چنانکه صراف زر صافی را از قلب تمییز میکند، اگرچه در صورت بهم میمانند که المؤمن کیس ممیز و در تقریر آنکه اولیا بهر صورت که خواهند مصور شوند
خنک او را که یافت سر رشته
پر شد انبارهاش ناکشته
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۱ - رفتن درویش به صحرا و ساکن شدنش در کوهی و منتظر بودنش به مقدم شاه
تیغ او بس که خلق را کشته
شده از کشته گرد او پشته
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
عمری از فکر خویش را کشته
بسته بر هم ز شعر یک پشته
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳۱
همه در نفس، مرتسخ گشته
به دو صد مار و مور آغشته
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۰ - حکایت اشرف خر
شد به وزر و وبال آغشته
هم به بخل و خری مثل گشته
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۰ - داستان انقلاب خراسان
صحنمسجد، بهخونشد آغشته
نیمهای خسته نیمهای کشته