انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷
ای همه دلبری و زیبایی
بر دلم هیچ مینبخشایی
دل مسکین فدای رنج تو باد
شاید اندی که تو برآسایی
ای سرم را ز دیده لایقتر
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲
ای سخا را مسببالاسباب
وی کرم را مفتحالابواب
آستان تو چرخ را معبد
بارگاه تو خلق را محراب
کف تو باب کان پرگوهر
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - در مدح صاحب ناصرالدین و تهنیت منصب
منصب از منصبت رفیعترست
هر زمانیت منصبی دگرست
این مناصب که دیدهای جزویست
کار کلی هنوز در قدرست
باش تا صبح دولتت بدمد
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح صدر سعید خواجه سعدالدین اسعد و عرض اخلاص
منت از کردگار دادگرست
که ترا کار با نظامترست
صدرآفاق وسعد دین که ز قدر
قدمش جای تارک قمرست
این مراتب کنون که می بینی
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - در مدح ناصرالدین طاهر و توصیف عمارت وی
می بیاور که جشن دستورست
جشن عالی سرای معمورست
قبهای کز نوای مطرب او
کوه را در سر از صدا سورست
قبهای کز فروغ دیوارش
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - ایضا در وصف عمارت ممدوح
یارب این بارگاه دستورست
یا نمودار بیت معمورست
یا سپهرست و ماه مسرع او
مسرع قیصرست و فغفورست
یا بهشتست و حوض کوثر او
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - در مدح امیر نصیرالدین تاجالملوک ابوالفوارس
ملک هم بر ملک قرار گرفت
روزگار آخر اعتبارگرفت
بیخ اقبال باز نشو نمود
شاخ انصاف باز بار گرفت
مدتی ملک در تزلزل بود
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح صاحب صدر طاهربن مظفر
باغ سرمایهٔ دگر دارد
کان شد از بس که سیم و زر دارد
هیچ طفل رسیده نیست درو
که نه پیرایهٔ دگر دارد
مینماید که از رسیدن عید
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح ملک بدرالدین سنقر
عید بر بدر دین مبارک باد
سنقر آن آفتاب دولت و داد
آنکه شغل نظام عالم را
چرخ از عدل او نهد بنیاد
وانکه قصر خراب دولت را
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در مدح علاء الدین
صاحبا عید بر تو خرم باد
کل گیتی ترا مسلم باد
از تو آباد ظلم ویران شد
به تو بنیاد عدل محکم باد
حزم و عزمت چو بر سؤال و جواب
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - در مدح صاحب ناصرالدین طاهر
صاحبا جنبشت همایون باد
عید و نوروز بر تو میمون باد
طالع اختیار مسعودت
زبدهٔ شکلهای گردون باد
صولت و سرعت زمین و زمان
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در مدح سلطان سلیمان شاه
ملکا مملکت به کام تو باد
ملک هم نام تو به نام تو باد
ساحت آسمان زمین تو گشت
خواجهٔ اختران غلام تو باد
حشمت از حشمت تو محتشم است
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در مدح سلطان سنجر
خسروا بخت همنشین تو باد
مشتری در قران قرین تو باد
خواجهٔ اختران غلام تو گشت
عرصهٔ آسمان زمین تو باد
خاتم و خنجر قضا و قدر
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - ایضا در مدح سلطان سنجر
گر دل و دست بحر و کان باشد
دل و دست خدایگان باشد
شاه سنجر که کمترین خَدَمَش
در جهان پادشه نشان باشد
پادشاه جهان که فرمانش
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - در مدح یکی از فرزندان نظامالملک است
ای به رفعت ز آسمان برتر
نور رای تو آفتاب دگر
ای تو مقصود جنس و نوع جهان
وی تو مختار خاص و عام بشر
کمترین آستان درگه تست
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - در تعریف عمارت و مدح صاحب ناصرالدین طاهر
ای به خوبی و خرمی چو بهار
گشته در دیدها بهار نگار
عرصهٔ صحن تو بهشت هوا
ذروهٔ سقف تو سپهر عیار
از سپهرت به رفعت آمده ننگ
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح شمسالدین اغل بیک
دوش در هجر آن بت عیار
تا به روزم نبود خواب و قرار
همه با ماه و زهره بودم انس
همه با آه و ناله بودم کار
نه کسی یک زمان مرا مونس
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴ - در مدح صاحب ناصرالملة والدین ابوالفتح طاهر
ای ز رای تو ملک و دین معمور
شب این روز و ماتم آن سور
حامل حرز نامهٔ امرت
صادر و وارد صبا و دبور
دولت تو چو ذکر تو باقی
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۷ - در مدح امیر شمسالدین اغلبک
ای بهمت ورای چرخ اثیر
چرخ در جنت همت تو قصیر
ای بقدر و شرف عدیم شبیه
وی به جود و سخا عدیم نظیر
پیش وهم تو کند سیر شهاب
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۵ - در مدح شمسالدین بهروز
ای بر اعدا و اولیا پیروز
در مکافات این و آنشب و روز
بر یکی جود فایضت غالب
وز دگر جاه قاهرت کینتوز
بذل نزدیک همت تو چو وام
[...]