×
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۷ - در تفسیر این آیه که الست بربکم قالوا بلی و در شرح مراتبِ «بلی»ها
زانکه ذات نبی بود چون روز
زاو شود شیر نر جدا از یوز
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۷ - در تفسیر این آیه که الست بربکم قالوا بلی و در شرح مراتبِ «بلی»ها
راه حق را همیزند شب و روز
چه نکرد این شرار مردم سوز
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۸۵ - در بیان آنکه همچنانکه تن آب و گل طبیبان دارد، جان ودل را نیز هم طبیبان هستند و ایشان انبیاء و اولیاءاند اطباء میگویند که این بخور و آن مخور تا جسم بی رنج باشد و قوت گیرد و انبیاء و اولیاء میگویند که این بکن و آن مکن تا جان صفا یابد و فربه شود از این رو میفرماید مصطفی علیه السلام العلم علمان علم الابدان و علم الادیان
گوید این عیش کن بنقد امروز
ک ا م ران و زنار صبر مسوز
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۴ - در بیان آنکه ولی خدا در زمان خود نوح وقت است و عنایت او همچو کشتی است او طوفان بلانگاه دارنده و در تقریر آنکه طوفان آب اگرچه بلاست اما سهل است، زیرا آن بلا بر اجسام است.طوفان جهل از آن مشکلتر است زیرا هر که در او غرق شد ابدالآباد خلاص نیابد
بندگی خدا کنی شب و روز
دائماً از نیاز و صدق و ز سوز
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۶ - در بیان آنکه حق تعالی ارواح را پیش از اشباح بنهصد هزار سال آفرید و همه را برحمت خود میپرورد و آسوده میداشت. چون فرمود الست بربکم گفتند بلی. ندا کرد که اهبطوا. از این عالم بیچون در آن عالم چون روید و در قوالب آب و گل ساکن شوید وفای عهد شما ظاهر گردد. پس هر کرا آنجا عیشی و طیشی و راحتی بود اینجا باز جویان آن شود که حب الوطن من الایمان. و هر کرا نبود چه جوید، حیوانی باشد از این عالم رسته چون گاو و خر بصورت آدمی و بمعنی حیوان. حیوان از کجا و معرفت حق از کجا.
هر دمی جان او ز عشق و ز سوز
از خدا جوید آنچنان خوش روز
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۳ - در تفسیر و هو معکم اینما کنتم و نحن اقرب الیه من حبل الورید و فی انفسکم افلا تبصرون و من عرف نفسه فقد عرف ربه و قلوب العارفین خزائن اللّه.
از خدا با هزار نوحه و سوز
گنج بیرنج خواستی شب و روز
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۵ - در بیان آنکه مصطفی صلی اللّه علیه و آله خبر داد که اولیاء وارثان من اند و ایشان را روز قیامت شفاعت باشد که ولهم شفاعة فی الناس والشیخ فی قومه کالنبی فی امته
دستگیر همه شود آن روز
نهلدشان در آتش و تف و سوز
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۵ - بردن باد صبا پیام شب را از برای روز و آغاز پیکاره
همه پیغام شب گزارد به روز
گرم شد مغز آفتاب از سوز
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۱۰ - پاسخ روز
کم نشد هرگز از دلم آن سوز
هم بر این آتشم چنین زان روز
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۱۱ - پیغام چهارم شب به خورشید
تشنه از تفّ آفتاب تموز
وز شفق در شک اوفتاده هنوز
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت
به کرم رخت خواجگیم بسوز
بندهام خوان و بندگی آموز
اوحدی » جام جم » بخش ۹ - تمامی این ستایش بر سبیل اشتراک
شب دین از فروغ این شده روز
دل کفر از شعاع آن پر سوز
اوحدی » جام جم » بخش ۳۲ - ذبابهٔ این فصل در سری چند مرموز
گر ندانی محل قشر از لوز
گذری کن بدین مسالخ گوز