گر بپرسد کسی که: هر دو جهان
گفتهای کندر آدمیست نهان
برشمردی از آن نشانی چند
کردی از هر یکی بیانی چند
باز چندان هزار داروی و زهر
که جهان دارد از یکایک بهر
نه فلز و جواهر کانی
آشکارای آن و پنهانی
این جوابیست گفتنی به درست
چون نگویی، گزیر باید جست
میتوان یک به یک بیان کردن
به شناسنده بر عیان کردن
حکما گفتهاند و داده نشان
من بگویم ز گفتهٔ ایشان:
هست پوشیده در جهان گنجی
بدر آوردنش ببر رنجی
گذری کن بطور این اسرار
در مناجات عشق موسیوار
نور موسی ببین و نار خلیل
اگرت آرزوست این تجلیل
جبلی هست در جلتها
حجر او علاج علتها
که آدم از جنتش نشان آورد
فکر او شیث را به جان آورد
دم ثعبان ازو نموداریست
رسن ساحران از آن تاریست
اولیا را یقین ازوست درست
انبیا را گمان از آن شدسست
آب الیاس و خضر روشن ازوست
نار نمرود نیز گلشن ازوست
کس چه داند که بر چه باریکیست؟
این چه رمزست و در چه تاریکیست؟
بر محیط فلک عروج کند
وز مسام ملک خروج کند
حال این مشکل از تو نیست بدر
به ازین کن به حال خویش نظر
گر تو این دست بر کشی از جیب
اژدها سازی از عصای شعیب
بکنی، گر به دیگ علم پزی
بهتر از ماهتاب رنگ رزی
ز شرف صاحب زمانی تو
به چه از خویش در گمانی تو؟
اندرین کعبه شد به صورت کم
حجری وندر آن حجر زمزم
حجرش سازگار و سازنده
زمزم او حجر گدازنده
پرگهر حجرهاست در حجرش
زهره طالع ز مطلع فجرش
ذهب و گنج در رصاصهٔ او
قمر و شمس هر دو خاصهٔ او
خیز و این کعبه را طوافی کن
به کراماتش اعترافی کن
سعی کن در صفای روح و بدن
تا شود تن چو جان و جان چون تن
که چو این عقده بر تو حل گردد
منزلت تارک زحل گردد
گر به این وقفه میرسد عیست
مهر گردد تمام برجیست
اندرین تیرگی بسی مردند
ره به آب حیات کم بردند
آنکه هنجار آب گم کردند
عمر خود در تراب گم کردند
با تو معشوقهای چو آب ارزان
بر سر خاک چون شدی لرزان؟
طالب این وصول اگر هستی
در به روی طلب چرا بستی؟
دل به این واصلان سرگردان
مده، ای جان و روی بر گردان
زمرهٔ انبیا غلط نروند
اولیا در پی سقط نروند
همه معروف و قایلند برین
بگرفت این سخن زمان و زمین
که تو گر میکشی تمام این زهر
همه اجساد را توانی قهر
هم نشان بخشد از سپید وز زرد
هم دوا باشدت به گرم و به سرد
علت و رنج را چهار هزار
میتوان کرد ازین حجر تیمار
دهد از ذات خالد و باقی
ضر زهری و نفع تریاقی
به لقب عالم صغیری تو
زادهٔ عالم کبیری تو
نام این عالم میان اینست
سومین صورت جهان اینست
پر شنیدم که جان و سر دادند
نشنیدم کزین خبر دادند
جستنش گر چه از محالاتست
پیش بعضی هم از کمالالتست
هر که او عالمی تواند ساخت
مرکب امر «کن » تواند تاخت
گر بدین جست و جوی پردازی
سایه بر سلطنت نیندازی
راه توحید را بدانی رمز
سر بعث و نشور ما زین غمز
پادشاهی چه بیش ازین باشد؟
غایت سلطنت همین باشد
خاتم خلقتی و خاتم خلق
در تو پوشیده آز جامهٔ دلق
خاک بیزی کنی و داری گنج
بس خسیس اوفتادهای به مرنج
دو جهانی بدین حقیری تو
تا ترا مختصر نگیری تو
باز کن چشم، اگر بصر داری
تا چه چیزی تو کین اثر داری؟
هر چه از کاینات گیرد نام
از بد و نیک و ناتمام و تمام
جمله راهست در تو مانندی
من از آن جمله گفتم این چندی
تا مگر قدر خود بدانی تو
حد جان و خرد بدانی تو
سخن مخلصان بگیری یاد
ندهی روزگار خود برباد
این بدان: کایت شرف اینست
نسخهٔ سر «من عرف » اینست
از برای تو سخت کوشیدند
باز از غفلتت بپوشیدند
گر بیندازی این حجاب از روی
شود اینهات کشف موی به موی
میوه از روضهای چنین چیدن
بیریاضت کجا توان دیدن؟
بیریاضت کسی نجست این حال
با ریاضت شود درست این حال
پردهٔ شهوت و غضب در پیش
منتبه کی شوی ز صورت خویش؟
این اثرها صفات تست، نه ذات
آفتابی تو وین صفت ذرات
بکن، ای دوست، چون نه جسمی تو
طلب خویش کز: چه قسمی تو؟
تو بدین مرتبت ز نادانی
غافل از خویش وز خدا دانی
آنکه داند به چون تویی این داد
نتوانش چنین گذاشت ز یاد
دادهٔ او بدان و دار سپاس
پس بکوش و دهنده را بشناس
گر ندانی محل قشر از لوز
گذری کن بدین مسالخ گوز
تا بدانی که دین به صورت نیست
باد و بودش چنین ضرورت نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به بررسی عمیق وجود انسان و اسرار نهفته در عالم میپردازد. او میگوید که در دل هر انسان، گنجینهای از معرفت و حقیقت وجود دارد، و برای رسیدن به آن گنجینه باید تلاش و جستجو کرد. شاعر با استفاده از تمثیلهایی چون نور موسی و آتش خلیل، به مفاهیمی چون عشق و شناخت اشاره میکند و به حکمتهای پنهان در دنیا و وجود اشاره مینماید.
او تأکید میکند که انسان باید از حالت غفلت بیرون بیاید و به شناخت واقعی خود و خدا نائل شود. با بیان اینکه علم و معرفت در سایه ریاضت بهدست میآید، او به خواننده یادآوری میکند که شناخت خود از عالم و حقیقت زندگی، هدف اصلی بشر است. در نهایت، شاعر دعوت میکند که با کنار گذاشتن حجابهای مادی و نفسانی، به عمق حقیقت و معنای وجود پی ببریم.
هوش مصنوعی: اگر کسی بپرسد که: چه چیزی در وجود انسان نهفته است که البته در دو جهان بیان شده، پاسخ این است که در حقیقت، آن راز در درون انسان قرار دارد.
هوش مصنوعی: تو از نشانههای مختلف صحبت کردی و برای هر کدام توضیحاتی هم ارائه دادی.
هوش مصنوعی: چندین هزار دارو و زهر در جهان وجود دارد که هر یک از آنها برای هدف خاص و تأثیر ویژهای در نظر گرفته شده است.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به ارزش درونی و معنوی یک شخص یا چیز دارد که فراتر از ظاهر و مواد اولیه قابل مشاهده است. تواناییها و ویژگیهای واقعی کسی یا چیزی ممکن است در خارج به وضوح دیده نشود، اما در عمق و درونیات آن موجود است.
هوش مصنوعی: این یک پاسخ صحیح است که باید بیان شود، اگر آن را نگوئی، به ناچار باید به دنبال راه فراری بگردی.
هوش مصنوعی: میتوان به طور واضح و روشن با جزئیات هر موضوعی را برای کسی که آگاه است، توضیح داد.
هوش مصنوعی: عالمان و اهل نظر گفتهاند و نشانههایی ارائه دادهاند؛ من هم میخواهم از گفتههای آنها سخن بگویم.
هوش مصنوعی: در این دنیا گنجی پنهان وجود دارد که برای بهدست آوردنش باید تلاش و زحمت کشید.
هوش مصنوعی: کمی از این رازها بگذری و در دل عشق، مانند موسی، با معجزهها ارتباط برقرار کنی.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال روشنایی و ارادت هستی، به نور موسی و آتش خلیل توجه کن.
هوش مصنوعی: در دل کوهها درختی وجود دارد که درمانگر مشکلات و بیماریهاست.
هوش مصنوعی: آدم از بهشتش نشانهای آورد که فکر شیث در دل او زنده شد.
هوش مصنوعی: سر و صدای مار نشانهای است و طناب جادوگران از آن گرفته شده است.
هوش مصنوعی: اولیاء و دوستان خدا به یقین و اطمینان به او معتقدند، در حالی که پیامبران به گمان و احتمالات به او پی بردهاند.
هوش مصنوعی: آب الیاس و خضر که نماد زندگی و حیات هستند، از همان منبعی میجوشند که آتش نمرود، نماد فریب و فساد، نیز از آن نشأت میگیرد. این بیان نشان میدهد که همه چیز از یک منبع واحد سرچشمه میگیرد، چه خوب و چه بد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که زندگی بر چه اندازهای دشوار و پیچیده است. این چه رازی است و در چه ناهمواریهایی نهفته شده است؟
هوش مصنوعی: بر آسمانها صعود خواهد کرد و از دنیای مادی خارج خواهد شد.
هوش مصنوعی: مشکل فعلی از تو نیست، پس بهتر است به جای نگرانی، به وضعیت خودت توجه کنی.
هوش مصنوعی: اگر تو دستت را از جیب اژدها برداری، میتوانی عصای شعیب را بسازی.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی در دیگ علم را به جوش بیاوری، نتیجهات به مراتب بهتر از رنگی خواهد بود که ماهتاب به سحر میدهد.
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و منزلت کسی که در زمانهات وجود دارد، تو چرا به خودت فکر میکنی و در بارهی خودت نگرانی؟
هوش مصنوعی: در این کعبه، به شکل یک سنگ کوچک تبدیل شده و در آنجا، سنگ زمزم قرار دارد.
هوش مصنوعی: سنگی که به آب زلال و خروشان زمزم تبدیل میشود، خود سنگی است که در دماهای بالا ذوب میشود.
هوش مصنوعی: در دل سنگها، جواهرات گرانبهایی وجود دارد و درخشش ستاره زهره از آغاز صبحگاه به وضوح پیدا است.
هوش مصنوعی: طلا و جواهر در وجود او نهفته است، قمر و خورشید نیز به طور خاص از آن او هستند.
هوش مصنوعی: بپا خیز و دور این کعبه بگرد، و با کرامتها و نکات مثبت آن اعتراف کن.
هوش مصنوعی: سعی کن که روح و بدنات پاک و زلال باشد، تا بدنت مانند جان و جانت مانند بدن باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که این مشکل و گره در تو حل شود، جایگاه تو از جایگاه زحل نیز بالاتر خواهد رفت.
هوش مصنوعی: اگر این وقفه ادامه پیدا کند، عشق بهطور کامل تبدیل به یک برج بلند خواهد شد.
هوش مصنوعی: در این تاریکی، بسیاری از افراد جان خود را از دست دادند و راهی به آب زندگی نیافتند.
هوش مصنوعی: کسانی که اصول و قوانین زندگی را فراموش کردند، عمر خود را در بیهدفی و اشتباهات از دست دادند.
هوش مصنوعی: ای عشق من، تو همچون آب و زندگی در دسترس و ارزان هستی، اما چگونه شدهای که در برابرند شگفتی و لرزهها قرار گرفتهای؟
هوش مصنوعی: اگر در پی رسیدن به هدفی هستی، پس چرا در را بر روی آن هدف بستهای؟
هوش مصنوعی: دلت را به این عاشقان سرگردان نده، ای عزیز، و رویت را از آنها برگردان.
هوش مصنوعی: در جمع پیامبران، هیچکس اشتباه نمیکند و دوستان خدا نیز به دنبال خطا نمیروند.
هوش مصنوعی: همه بر سر این مسئله توافق دارند که زمان و مکان این سخن را پذیرفتهاند.
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی میتوانی همه این زهرها و اجساد را با قدرت و ارادهات نابود کنی.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معنی است که رنگ سفید و زرد به طور نمادین اشاره به چیزهایی دارد که هم برای شفا و هم برای درمان مناسب هستند. این رنگها میتوانند در شرایط مختلف، چه در گرما و چه در سرما، مفید باشند.
هوش مصنوعی: از دلایل و مشکلات میتوان چهار هزار مورد را از این سنگ درمانی برداشت کرد.
هوش مصنوعی: از وجود خداوندی که جاودانه و ابدی است، زهر و ضرری به وجود میآید اما در عین حال، خوب و نیکویی هم به وجود میآورد که مانند تریاق میشود.
هوش مصنوعی: به نام روشن و بزرگ تو، شخصیتی کوچک و عالم زاده شدهای.
هوش مصنوعی: نام این عالم در واقع از آنِ این است و اینجا سومین شکل از جهان را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که من شنیدم که جان و سر فدای چیزی شده، اما هیچ چیزی درباره اینکه چه کسی این خبر را داده نشنیدم.
هوش مصنوعی: جستجوی او هرچند برای برخی افراد غیرممکن به نظر میرسد، اما برای دیگران نشانهای از کمال و برتری است.
هوش مصنوعی: هر کسی که توانایی ایجاد یک عالم را دارد، میتواند با فرمان «باش» به سرعت پیش برود.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال خوشبختی و قدرت هستی، نباید با کارهای نادرست و فریبکارانه بر آن سایه بیفکنی.
هوش مصنوعی: اگر راه توحید را بشناسی، در واقع به راز مهمی از قیامت و بازگشت انسانها پی بردهای.
هوش مصنوعی: پادشاهی چه ارزشی بیشتر از این دارد؟ اوج سلطنت همین اندازه است.
هوش مصنوعی: تو آخرین نشانهٔ خلقت هستی و تمام رازهای آفرینش در وجود تو نهفته است، همچون لایهای از لباس رنگارنگ.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال چیزهای کمارزش و بیفایده باشی، در حالی که گنجینهای در دستانت داری، خود را در زحمت نینداز.
هوش مصنوعی: دو جهان به این حقارتی که در آن هستی، اگر تو را درک نکنند و مختصر ندانند، ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن، اگر توانایی دیدن داری، تا ببینی چه تاثیری بر این دنیا داری.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان وجود دارد، چه خوب و چه بد، چه ناقص و چه کامل، نام و نشانی دارد.
هوش مصنوعی: تمامی راهها در تو وجود دارد و من هم به خاطر این شباهت که با تو دارم، این موارد را مطرح کردم.
هوش مصنوعی: شاید زمانی بتوانی به ارزش واقعی خود پی بب بری و درک کنی که جان و عقل تو چه حد و اندازهای دارد.
هوش مصنوعی: اگر به حرفهای صادقانه راستی گوش ندهی، روزگار خود را به هدر میدهی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که با علم و شناخت به خود و دیگران میتوان به مقام و شرافتی دست یافت که به حقیقت و درک عمیق از وجود ارتباط دارد. در واقع، دانستن و آگاهی از خود، موجب صعود به جایگاه والاتری میشود.
هوش مصنوعی: برای تو تلاش زیادی کردند، اما غفلت تو را پوشاندند.
هوش مصنوعی: اگر این پوشش را از روی برداری، همه چیز به وضوح و روشنی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان میوهای از یک باغی به این زیبایی چید، اگر که در آن تلاش و زحمت نکشی؟
هوش مصنوعی: بدون تلاش و زحمت نمیتوان به این حالت دست یافت، و این حالت فقط با جدیت و کوشش صحیح به دست میآید.
هوش مصنوعی: آیا تو وقتی به وضعیت خودت نگاه میکنی، از خلاصی از خواستههای نفسانی و خشم به خود میآیی؟
هوش مصنوعی: این کارها و آثار نشاندهنده ویژگیهای تو هستند و نه خودِ تو. این ویژگیها تنها جزئی از وجود ذرات هستند.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، به خودت فشار نیاور، چون تو در جستجوی چیزی هستی که در واقع وجود ندارد. پس بهتر است که از این نوع آرزوها فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: تو به این درجه از خود بیخبری و از خداوند هم غافلی.
هوش مصنوعی: کسی که میداند تو چهکسی هستی، نمیتواند اینگونه تو را فراموش کند و از یاد ببرد.
هوش مصنوعی: آنچه را که او به تو داده، دریاب و شکرگزار باش؛ سپس تلاش کن و بخشنده را بشناس.
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی که کدام بخش از بدن در کجا قرار دارد، با این حیوانات نرو.
هوش مصنوعی: برای آنکه بفهمی دین به ظواهر وابسته نیست، باید بدانیم که وجود و عدم آن ضروری نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.