گنجور

 
۱
۸۳
۸۴
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳ - در مذمت مخدرات و مسکرات

 

باده و این همه ز باده بتر

که برآورده دودمان از سر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

هست تاربک و سرد و غم‌گستر

پاسخش داد مؤمن دیگر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

من درافتاده سخت در بستر

مبتلای زکام و دردکمر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

کلفت و نوکر از همه بدتر

داد از دست کلفت و نوکر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

من و آن سه برون شدیم از در

ماند در خانه جفت بی‌همسر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵ - صف ادارهٔ تأمینات و شرح زندان

 

قصرها را ببست دولت در

تا که شد باز باب «‌قصر قجر»

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷ - صف زندان نمرهٔ یک

 

نیست بین مبال و محبس‌، در

در مبالند حبسیان یکسر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان

 

مجرمی گر نشد به فعل مقر

میکنندش شکنجه‌های مضر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۹ - تمثیل

 

دست‌بند و شکنجه‌های دگر

تاز‌بانه ز جملگی بدتر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی

 

ناگهان بانگ تیر خاست ز در

چند تیر از قفای یکدیگر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی

 

روز آدینه قرب ظهر از در

فرخی آمد و دو دیدهٔ تر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی

 

شد «‌مدرس» ازین حدیث خبر

«‌بهبهانی‌» و دوستان دگر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۱ - در نیکامی و بدنامی می گوید

 

دایه‌ای مهربان‌تر از مادر

که بریده است کودکان را سَر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۱ - در نیکامی و بدنامی می گوید

 

نه شرف بوی کرده‌ای نه گهر

نه پدر دیده‌ای و نه مادر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۴ - در صفت محبس تأمینات

 

از نسیمی که می‌وزید بدر

می‌پریدم ز خواب وقت سحر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۵ - داستان شبی از شب های جوانی

 

سرخ کرده لبان ز خون بشر

لب بالا ز زیر نازک‌تر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۵ - داستان شبی از شب های جوانی

 

چادر از برگرفت و پیچه ز سر

من چو چادرگرفتمش در بر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

تازه خوابم ربوده در بستر

غرشی خواب من ببرد از سر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۸۳
۸۴
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
 
تعداد کل نتایج: ۱۷۶۰