نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز
پُر کتان و قصب شد انبارش
زر به صندوق و خز به خروارش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۹ - صفت سمنار و ساختن قصر خورنق
کارگر بین که خاک خونخوارش
چون فکند از نشانهٔ کارش؟
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد
وانکه مریخ بست پرگارش
گوهر سرخ بود در کارش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
چاره آن شد که چار و ناچارش
مهربانی بود سزاوارش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
نیکمرد آن بوَد که در کارش
رخنه نارد فریبِ دینارش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
پیرمرد از شگفتی کارش
خیره شد چون شنید گفتارش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
برکشیده ز خط پرگارش
چار مهره به چار دیوارش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
عذرها خواستند بسیارش
هر دو یکدل شدند در کارش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
اوفتاده ز سرو پر بارش
نار در آب و آب در نارش
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - ایضا سلطان بهرام شاه غزنوی را مدح کند
گل دل بشکفد ز دیدارش
دل گل بشکفد ز رخسارش
بخت ما را فکند در دامش
حسن خود را نهاد بر بارش
از لطیفی که آفرید خدای
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸
سرو، نازان شود ز رفتارش
پسته، شیرین شود ز گفتارش
شادی سنبل، بنفشه دمش
برخی پسته ی شکربارش
همه نقش است خط چون مورش
[...]
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - و قال ایضاً فی مرثیة الصّدر السّعید جلال الاسلام طاب مثواه
تا چگونه ست رنگ رخسارش
یا چه رنگست لعل دربارش
تا جگرخوار یا شکر خوارند
در قفس طوطیان گفتارش
تا کجا برد پستۀ تنگش
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳
هر که نازک بود تن یارش
گو دل نازنین نگه دارش
عاشق گل دروغ میگوید
که تحمل نمیکند خارش
نیکخواها در آتشم بگذار
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴
هر که نامهربان بود یارش
واجب است احتمال آزارش
طاقت رفتنم نمیماند
چون نظر میکنم به رفتارش
وز سخن گفتنش چنان مستم
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۵ - در بیان آنکه چون خدا خواهد که قومی را هلاک کند خصمان را در نظر ایشان خوار و بیمقدار و اندک نماید اگرچه بسیار و بیشمار باشند و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امراً کان مفعولا
سنگک کوچکی ز منقارش
کمتر از فندقی است مقدارش
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۵ - در بیان آنکه چون خدا خواهد که قومی را هلاک کند خصمان را در نظر ایشان خوار و بیمقدار و اندک نماید اگرچه بسیار و بیشمار باشند و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امراً کان مفعولا
ای خنک آنکه حق بود یارش
گرم باشد همیشه بازارش
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۷ - در بیان مصاحبت کردن چلبی حسام الدین قدس اللّه سره مدت ده سال تنگاتنگ با حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز و یاران و اصحاب از حضرت هر دو بیحسدی مستفید شدن و بعد از آن نقل فرمودن حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز.
ذکر اسرار و لطف انوارش
ذکر آن کشف ها ز دیدارش
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۷ - در تفسیر این آیه که الست بربکم قالوا بلی و در شرح مراتبِ «بلی»ها
که چسان است و چیست مقدارش
نزد او روشن است معیارش
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۲ - در بیان آنکه این عالم ذرهایست از آن عالم. زیرا این محدود است و آن نامحدود. و آن عالمها همه انوار و آثار حقاند و قایم بحقاند و از انوار او زندهاند. چون از این عالم محدود بگذری آن عالم نامحدود را که در جوار حق است ببینی واللّه العالم
ره بریدیم خوش ز گفتارش
بسوی منزل پر انوارش