ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۶ - جعل نامه و گرفتار ساختن مرد بیگناه
لیک مستدعیم کزین ابواب
نشود مطلع کسی ز احباب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۱ - داستان مهندسی که گنجخانه ساخت
ظالمی داشت زر برون ز حساب
شب نمیشد ز بیم دزد به خواب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۵ - پنجمین ماه در زندان
همه عریان ز شدت تب و تاب
گرد هم درتنیده چون گرداب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی
گشت این بهر جاهلان اسباب
عالم و دین و علم کشت خراب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
حال پرسیدم و بداد جواب
گشتم از آن جواب در تب و تاب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق
دیدم از رهن دادن اسباب
کار مخلص شود عظیم خراب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق
من ز هجران دخت در تب و تاب
مادر از هجر پور، دیده پر آب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۳ - سیل در اصفهان
بست سیوسه چشمه را سیلاب
وز دو بازوی پل برون زد آب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۳ - سیل در اصفهان
گوسفند و درخت و گاو ، بر آب
گردگردان چو گوی در طبطاب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۶ - گفتار هفتم در سیاست و شرط ریاست
بشناسد به پیکر اصحاب
رگ بیدارکردن و رگ خواب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۷ - حکایت در بخل و امساک
گشت روزی مکدر از اصحاب
بر سر انجمن نمود عتاب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم
میشود تیره سطح صافی آب
آبدانی بدل شود به خلاب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۰ - در مذمت سرکشی و عیبجویی
مردم مرده ریگش از هر باب
کم و آب و گیا در آن کمیاب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۲ - شرح تفتیش کردن مأمورین دولت در راه
رختخواب و مسینه و اسباب
جامهدان و لباس و فرش وکتاب
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۲ - گفتار دهم در صفت زن گوید
کار زن برتر است از این اسباب
هستیکسانحجاب و رفع حجاب
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲
ساقیا بی تکلف آر شراب
بین الا حباب تقسط الآداب
با شتاب آرمی درنگ مکن
که بود عمر درگذر به شتاب
ای که افسوی عمر رفته خوری
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲
ساقیا بی تکلف آر شراب
بین الا حباب تقسط الآداب
با شتاب آرمی درنگ مکن
که بود عمر درگذر به شتاب
ای که افسوی عمر رفته خوری
[...]