بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸
موج پوشید روی دریا را
پردهٔ اسم شد مسما را
نیست بیبال اسم پروازش
کس ندید آشیان عنقا را
عصمت حسن یوسفی زد چاک
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱
غم، طرب جوشکرده است مرا
داغ، گلپوش کرده است مرا
زعفران زار رفتن رنگم
خنده بیهوشکرده است مرا
حسرت لعل یار میکدهایست
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹
غنچهسان بیدر است خانهٔ ما
بیضه گل کرده آشیانهٔ ما
همچو شبنمدرین چمن محو است
به نم چشم آب و دانهٔ ما
بال بربال شهرت عنقاست
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰
سعی دیر و حرم بهانهٔ ما
برد ما را زآستانهٔ ما
بسکه در پردهٔ دل افسردیم
تار شد شوخی ترانهٔ ما
حرف زلف مسلسلی داریم
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹
چیست این باغ و این شکفتنها
سرآبی و سیر روغنها
موج رم میزند چه کوه و چه دشت
چین گرفتهست طرف دامنها
نرهید از امل تجرد هم
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵
غفلت از عاقبت عقوبتزاست
سیلی انجام بیخبر ز قفاست
از ستمگر چه ممکن است ادب
شعله را سر به جیب پا به هواست
موی مژگان ز هم نمیگذرد
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴
وحشت مدعا جنون ثمر است
ناله بالفشانده ی اثر است
سوختن نشئهٔ طراوت ماست
شمع از داغ خویش گل به سر است
شب عشرت غنیمت غفلت
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷
سفله با جاه نیزهیچکس است
مور اگر پر برآورد مگس است
نفس را بیشکنجه مگذارید
سگ دیوانه مصلحش مرس است
خفت اهل شرم بیباکیست
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۱
سرکشیها به مرگ راهبرست
گردن موج را حباب سرست
نیست در رنگ اعتبار ثبات
آبروها چو موج درگذرست
سفله بر خردههای زر نازد
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷
قابل نخل ما بر دگرست
گردن شمع را سر دگرست
سر به گردون فرو نمیآربم
این هواهای منظر دگرست
کشت اقبال معصیتها سبز
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۱
شیخ تا عزم بر نماز شکست
صد وضو تازه کرد و باز شکست
صوفی افکند بر زمین مسواک
وجد دندان این گراز شکست
شبهه درس تامل من و تست
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۲
چمن امروز فرش منزل کیست
رگگل دود شمع محفل کیست
قد پیری اگر نه دشمن ماست
خم این طاق تیغ قاتل کیست
تپش آیینهدار حسرت ماست
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۶
زندگی شوخی کمین رمیست
فرصت گیر و دار صبحدمیست
بسکه تنگ است عرصهٔ امکان
چون نگه هرطرف روی قدمیست
پوست بر تن دربدن ممسک
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۴
پیش چشمیکه نورعرفان نیست
گر بود آسمان نمایان نیست
عمرها شد، دمیده است آفاق
بیلباسی هنوز عریان نیست
شمع راگر به فکرخویش سریست
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۵
طاس این نرد اختیاری نیست
هرچه آورد اختیاری نیست
بر هوا بستهاند محمل ما
کوشش گرد اختیاری نیست
همه مجبور حکم تقدیریم
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۱
شب به یاد آن لب خموش گذشت
ناله شد شمع وگلفروشگذشت
چشم بر جلوهای که وا کردیم
پیش پیش نگاه هوش گذشت
عمر رفت و هنوز در خوابم
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۵
نه همین سبزه از خطش ترگشت
قند هم زان دو لب مکرر گشت
فرصت جلوه مغتنم شمرید
خط چلیپاست چون ورق برگشت
تا عدم سیر هستی آن همه نیست
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۰
تنگی آورده خانهٔ صیاد
یک دو چاک قفسکنید زیاد
سیرآن جلوه مفت فرصت ماست
نوبهاریم چشم بد مرساد
عشق چون شمع در تلاش سجود
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۹
دل اگر محو مدعا گردد
درد در کام ما دوا گردد
طعمهٔ درد اگر رسد دریا
هرمگس همسر هما گردد
محو اسرار طرهٔ او
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۱
ساغرم بی تو داغ می گردد
نقش پای چراغ میگردد
لالهسان هرگلی که می کارم
آشیان کلاغ میگردد
دور این بزم رنگگردانیست
[...]
