نه همین سبزه از خطش ترگشت
قند هم زان دو لب مکرر گشت
فرصت جلوه مغتنم شمرید
خط چلیپاست چون ورق برگشت
تا عدم سیر هستی آن همه نیست
هر نفس میتوان سراسر گشت
نقطه از سیر خط نمایان شد
اشک ما تا چکید لاغر گشت
اوج عزت فروتنی دارد
قطره پستیگزیدگوهرگشت
ترک اخلاق مشق ادبارست
سرو کم سایه شد که بیبر گشت
وضع گستاخی بیش از این چه کند
او عرق کرد و چشم ما تر گشت
به غرور آنقدر بلند متاز
لغزش پا دمید چون سرگشت
گرنه شغل امل کشاکش داشت
ربش زاهد چرا دم خرگشت
ششجهت یک فسانهٔ غرض است
گوشها زین جنون نوا کر گشت
سیر پرگار عبرت است اینجا
خواهدت پا و سر برابر گشت
گردش چشم یار در نظریم
باید آخر جهان دیگرگشت
بیخودی بی انوید وصلی نیست
قاصد اوست رنگ چون برگشت
خلقی از وهم محرمی بیدل
گرد خود گشت و حلقهٔ در گشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فکرها در زمان مصور گشت
روح صافی بشکل پیکر گشت
بوی گلهاش مغز پرور گشت
مغزش از بوی گل معطر گشت
میر لشگر ز من مکدر گشت
تاکه شاهنشه از سفر برگشت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.