شب به یاد آن لب خموش گذشت
ناله شد شمع وگلفروشگذشت
چشم بر جلوهای که وا کردیم
پیش پیش نگاه هوش گذشت
عمر رفت و هنوز در خوابم
کاروان از سرم خموش گذشت
زبر پا دیدم از نشاط مپرس
مژه پل گشت و نای و نوش گذشت
کاف و نون، خلق را، به شور آورد
این دو حرف ازکجا بهگوش گذشت
طرفه راهی، چو شمع پیمودیم
سر ما هر قدم ز دوش گذشت
فقر ما، ماتم دو عالم دشت
همه جا یک سیاهپوش گذشت
بیجنون ترک وهم نتوانکرد
باده از خم به قدر جوش گذشت
گر جنون کردهای تکلف چیست
فصل پنهانکن و بپوش گذشت
سوختن هم غنیمت است این شمع
امشب آمد همانکه دوشگذشت
تشنهٔ وصل بود بیدل ما
تیغ شد آب کز گلوش گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.