سفله با جاه نیزهیچکس است
مور اگر پر برآورد مگس است
نفس را بیشکنجه مگذارید
سگ دیوانه مصلحش مرس است
خفت اهل شرم بیباکیست
چون پرد چشم پایمال خس است
منفعل نیست خلق هرزه معاش
دو جهان یک دماغ بوالهوس است
بر امید گشاد عقدهٔ کار
چشم اگر باز کردهایم بس است
خون افسردهایم باقی هیچ
خرقهٔ ما چو پوست بر عدس است
فرصت رفته نیست باب سراغ
کاروان خیال بیجرس است
آینه نسبتی به دل دارد
که مقام تأمل نفس است
مفلسان را، ز عالم اسباب
تاگریبان تمام دسترس است
هرکه جست از عدم بههستی ساخت
یک قدم پیش آشیان نفس است
بیدل از خاک میرویم به باد
غیر ازیننیستآنچه پیشو پس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کار و بار جهانیان هوس است
وین همه طمطراق یک نفس است
زنده رفتن به دار بر هوس است
زنده بر دار یک مسیح بس است
همه عالم، اگر پر از هوس است
بشر را اشتیاق هند بس است
مزه همچون زر و جهان چو مس است
مزۀ بی دغل ورای حس است
علم از وحی و کسب مقتبس است
هذیان مجادلان هوس است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.