سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷
پرده از رویش ای صبا بردار!
وین حجاب از میان ما بردار
به تماشای جان، ز باغ رخش
دامن زلف مشکسا بردار
همرهانیم، در طریق وفا
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵
ای پسر نیستی ز هستی به
بت پرستی ز خودپرستی به
چون ز خود میرهاندت مستی
هوشیارا ز هوش مستی به
اجلم کند پای را دو سه گام
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴
به نیازی که با خدا داری
که دلم بیش ازین نیازاری
من نیاز آرم ار تو ناز آری
من نیاز آرم ار تو ناز آری
دل من بردهای ز دست مده
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷
هوس مملکت چرا نبود
بعد ازین هر گدا و تونی را
که به جای خلیفه در بغداد
بنشاندند کازرونی را
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۷
به نسب نیست نسبت مردم
هر کسی را به نفس خود شرف است
شرف در به جوهر خویش است
نه ز پاکی جوهر صدف است
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۴
پادشاها ز عمر خویش مرا
بی حضور شما چه فایده است
از دعا گو به غیبت و حضور
شاه را جز دعا چه فایده است
همچنان چون ز حضرتت دورم
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۷
دیدن خواجگان بلایی بود
بنده عمری ازین بلا میجست
ناگهانش به علت رمدی
دولتی داد اتفاقی دست
رفت در کنج خانهای تاریک
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۸
دیدمش دوش رخ تراشیده
گفتم ای جان و دل که روی تو خست
گفت مشاطه بهر چشم بدان
خالی از وسمه بر رخم میبست
عرضم زانکه سخت نازک بود
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۸
خواجه از قول باز میگردد
خواجه را شرط و قول و پیمان نیست
دلپذیر است قول او لیکن
لیکنش بازگشت چندان نیست
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۱
صدر عالی، کمال دولت و دین
ای به تو کشور کرم، آباد
در سخا و مروت و احسان
مثل تو مادر زمانه نزاد
هر که او دست در رکاب تو زد
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۲
پادشاها صبوح دولت تو
متصل با صباح محشر باد
بنده امروز پنج روز گذشت
که برین برهمی زنم فریاد
نه کسی میرسد به فریادم
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۴
میر مسعود پیر گشت و هنوز
همچو اطفال کعب میبازد
قدمی و دمی عجب دارد
که بدین تیزد و بدان تازد
هر کجا او قدم زند یادم
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۶
همنشین بدان مباش که نیک
از بدان جز بدی نیاموزد
خار آتش فروز سوختنی
که ز گل جاه و شوکت اندوزد
عاقبت بر کند دل از صحبت
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۰
ای امیری که شهسوار فلک
با تو پیوسته هم عنان باشد
با سوار فلک اگر گویی
که مرو بعد ازین بران باشد
هر کجا فتح در حدیث آید
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷۲
خسروا این امیر کرمان چند
کفن خود چو کرم پیله تند
خیل کرمان تو مورگیر و ملخ
با سلیمان و ملک او چه زند
آفرین بر ثبات و حلم تو کو
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷۵
خسروا نایبان استیفا
کار بر من دراز میگیرند
وجه انعام پار و امسالم
میدهند و فراز میگیرند
پنج امسال میدهند ولی
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷۸
خسروا یاد میکنم هر دم
به سر تخت خسروی سوگند
که به همراهی مواکب شاه
هست چون دیدهام دل اندر بند
چشم زخمی رسید ناگاهم
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۴
نفس من اگر چه جانبخش است
جگرم غرق خون چو مشک بود
گرچه دریا به ابر آب دهد
لب دریا همیشه خشک بود
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۱
شتر وابچه دیار عرب
کرد قیتولهای مردم پر
نفس من نیز رغبتی میکرد
گفتم ای نفس فی السلامه مر
شتر وابچه عرب چه کنی
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۲
خسرو اخاک درگه تو مرا
از غبار ذر ور نیکوتر
لیک در حالتی چنین که منم
غیبتم از حضور نیکوتر
حال چشمم بدست دور از تو
[...]