گنجور

 
۱
۲
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

نوبهار بدیع بی همتا

همتی بذل کرد بر صحرا

تا به تاثیر بذل و همت او

گشت صحرا بدیع و بی همتا

هر کجا گشت همتی مبذول

[...]

۵۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵

 

جور از این برکشیده ایوانست

که بر او مشتری و کیوانست

دم سردی که برکشد مردم

هم از این برکشیده ایوانست

آدمی را ز دور این ایوان

[...]

۵۴ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸

 

روزه رفت و رسید عید فراز

عود پیش آر و کار عید بساز

رمضان را پدید گشت انجام

خیز تا خرمی کنیم آغاز

روزه از تاختن فرود آسود

[...]

۳۰ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸

 

ای به قامت چو سرو بستانی

قیمت حسن خویش می دانی

نیکویی را به روی معجزه ای

دلبری را به زلف برهانی

در حلاوت برادر شکری

[...]

۶۱ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

چهرهٔ باغ زعفرانی گشت

گونهٔ باده ارغوانی گشت

دوستان ترک بوستان گفتند

جشن نوروز مهرگانی گشت

گل خود‌روی، روی پنهان کرد

[...]

۵ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

هر که معشوق محتشم دارد

دلبر و کام دل به هم دارد

روی نیکوش محتشم کرده است

کار معشوق محتشم دارد

زلف جادوش صبر من بر بود

[...]

۸ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

گشتم از هجر او نزار چو نی

وعدهٔ وصل او ندانم کی

او بت دلبرست و نیست مرا

هیچ کاری به جز پرستش وی

ای بهاری که بی هوای بهار

[...]

۶ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵

 

همه از عشق زندگانی خویش

دوست می داشتم جوانی را

پیری آمد و زو بتر به جهان

دشمنی نیست زندگانی را

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹

 

ننویسی جواب نامه من

نامه من نیرزدت به جواب

ای عجب فضل تو روا دارد

کز لب تشنه بار گیرد آب

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸

 

غم امروز جان من فرسود

غم فردا تن مرا بگداخت

کار امروز من چو ساخته نیست

کار فردا چگونه خواهم ساخت

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹

 

پیش پیری دلم حکایت کرد

کز جوانی مرا چه بود بگفت

چون مرا در ره گناه کشید

نامه من سیاه کرد و برفت

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱

 

حق ببین و بگو به چشم و زبان

تا به صحرای دین رسی ز نهفت

کور نادان که حق نخواهد دید

گنگ نادان که حق نیارد گفت

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵

 

قدر مردم سفر پدید کند

خانه خویش مرد را بند است

تا به سنگ اندرون بود گوهر

کس چه داند که قیمتش چنداست

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶

 

هیچ نعمت چو زندگانی نیست

به خوشی نزد هر که جا نور است

منم آن کسی که زندگانی من

بی تو از روز مرگ تلخ تر است

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹

 

خبرت خفته می دهد دربان

گر نخفتی خلاف گفتن چیست

ور زاصحاب فیلی اندر فعل

خواب اصحاب کهف گفتن چیست

۲ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷

 

هر زمان این زمانه توسن

عیش بر من به ناخوشی دارد

فلک بر کشیده هر نفسی

مر مرا در کشاکشی دارد

آن سواری که زیر زین هر شب

[...]

۸ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸

 

تکیه بر اعتقاد باید کرد

بر خدا اعتقاد باید کرد

گرچه ایزد دهد هدایت دین

بنده را اجتهاد باید کرد

این جهان را مرید بسیاراست

[...]

۱۱ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰

 

ای دریغا که عهد برنایی

عهد بشکست و جاودانه نماند

از زمانه غرض جوانی بود

لیکن از گردش زمانه نماند

آب معشوق را زمانه بریخت

[...]

۱۶ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۲

 

قرب یک ماه شد که در شب روز

چشم من ماه و آفتاب ندید

اندر آن خانه ام که در همه عمر

هیچ جغدی چنان خراب ندید

ز آتش دل کباب شد جگرم

[...]

۹ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۹

 

دوستانی که مر مرا بودند

همه در زیر خاک، خاک شدند

دست من بی عطا از آن مانده ست

که همه معطیان هلاک شدند

۲ بیت
ادیب صابر
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۵