سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۲
آدمی را دو بلا کرد رهی
برد از هر دو بلا روسیهی
یا کند پر شکم خویش ز نان
یا کند پشت خود ز آب تهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵ - دست تضرع به مناجات برآوردن و در حلقه اجابت قبله حاجات استوار کردن
چند بر طلعت خود پرده نهی
پرده بردار که بی پرده بهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۹ - عقد چهارم در استدلال به ظهور آثار وجود آفریدگار سبحانه ما اعز شأنه و ما اجلی برهانه
خشک ابری که بود ز آب تهی
ناید از وی صفت آب دهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف
دل چو خم چند بر آوازه نهی
ناید آوازه جز از خم تهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۰ - حکایت آن حکیم دریا دل ساحل گرد که غریقی را به کمند نصیحت از گرداب اندوه بیرون آورد
با تو گفتند کزین غم نرهی
تا ز سر افسر شاهی ننهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۰ - مناجات در روی به ریاض توکل آوردن و از آنجا استشمام نسیم رضا کردن
مرد ره را جگر شیر دهی
بار او بر کتف شیر نهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۱ - عقد هژدهم در رضا که گره کراهت از دل گشادن است و تلخی ها را چاشنی شیرین دادن
مشنو از شاخ به جز بوی بهی
گرچه آبی بود از میوه دهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۴ - عقد نوزدهم در محبت که میل دل است به مطالعه کمال صفات و انجذاب روح به مشاهده جمال ذات
غنچه سان باشدش از روز بهی
دل پر از یار و ز اغیار تهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۶ - عقد بیست و سیم در حیا که محافظت ظاهر و باطن است از مخالفت احکام الهی به سبب مراقبه نظر حق سبحانه و تعالی
زان سبب دیده اش از نور تهی
مانده بی خاصیت نوردهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۷ - عقد سی ام در تواضع که شاخ سربلندی شکستن است و بر خاک نیازمندی نشستن
پری از خویش و ز جز خویش تهی
از همه در نظر خویش بهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۳ - عقد سی و دوم در طلاقت وجه و مزاح که چین انقباض در جبین نینداختن است و به زبان انبساط سخنان شیرین پرداختن
ابرویت راست به هر مو گرهی
هر گره بر رگ جان عقده نهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۳ - حکایت معموری مملکت نوشیروان که جغد از بی خرابگی خراب بود و ویرانه چون گنج نایاب
بازگشتند همه دست تهی
شاه را در صدد عرضه دهی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۷ - مناجات در انتقال از ارکان دولت به رعایا
نیست در هیچ هوس بوی بهی
دل ما را ز هوس ساز تهی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی
گفت این کنده بپا از چه نهی
مگرت شد ز خرد مغز تهی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی
که از این بار گران باز رهی
کنده و چنبره برپا ننهی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی
تا دماغش شود از باد تهی
ناورد فکرتش این روسیهی