جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۵ - عقد شانزدهم در رجا که به روایح وصال زیستن است و به لوایح جمال نگریستن
فضل او کامده در شیب و فراز
آشنا پرور و بیگانه نواز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۱ - عقد هژدهم در رضا که گره کراهت از دل گشادن است و تلخی ها را چاشنی شیرین دادن
نیستی کوه چرا عربده ساز
هر چه گویند تو را گویی باز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۵ - حکایت آن پیر خمیده پشت که در طریق محبت قالب راست بر زمین ننهاد و به سبب کجروی خود از نظر معشوق راست بین افتاد
داد هنگامه مشعوقی ساز
شیوه جلوه گری کرد آغاز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۷ - عقد بیستم در شوق که کمندیست برازنده کنگره وصال و زمامیست رساننده به سر منزل اتصال
دل او پردگی پرده آز
مانده در پرده ازو چهره راز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۸ - حکایت آن کنیزک و غلام که بر کنار دجله دست از زندگانی خود شستند و به غرقه شدن در آب از خشک لبی ساحل فراق خلاصی جستند
آن یکی پردگی پرده ناز
چنگ ناهید ازو یافته ساز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۰ - عقد بیست و یکم در غیرت که عبارت است از حمیت محبت صاحب سیر به قطع تعلق غیر از محبوب یا قطع التفات محبوب از غیر
جان که ناید به لب از شوق و نیاز
با لبش گو که چه سان گوید راز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۲ - مناجات در طلب آتش غیرت افروختن و موانع مقام قرب سوختن
چشمش از طلعت خود روشن ساز
بر دلش کن در آن گلشن باز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۸ - عقد بیست و هفتم در اخلاص که پای همت بر سر هوا نهادن است و گردن ارادت از ربقه ریا گشادن
چون نباشد نظر کس به تو باز
دانه چین مرغ شوی وقت نماز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۱ - عقد بیست و هشتم در بذل و جود که اول آن اعطای درهم و دینار است و آخر آن بذل وجود
فیض خور نیست به هر شیب و فراز
بهر نفعی که به وی گردد باز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۴ - عقد بیست و نهم در قناعت که بر حد ضرورت وقوف نمودن است و چشم طمع به زیادتی نگشودن
هر چه دادند به آن داده بساز
سوی ناآمده گردن مفراز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۱ - حکایت راهبی که فریفته نشد به دعوی شیطان که گفت من عیسی ام از آسمان نزول کرده
دیو چون گشت خجالت زده باز
داد راهب زپی او آواز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۹ - عقد سی و چهارم در سماع که از خود گذشتن است و آستین بر خلق افشاندن نه گرد خود گشتن و از خدای بازماندن
بلبل از منبر گل نغمه نواز
قمری از سرو سهی زمزمه ساز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۰ - حکایت صوفی و اعرابی که غلام وی به حسن حدی شتران وی را هلاک کرده بود
خواجه گفتش که حدی کن آغاز
داد قانون حدی سازی ساز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۶ - حکایت نصیحت قبول کردن عمر عبدالعزیز از غلام خود که خازن بیت المال بود
کار این چند جگرگوشه بساز
خرجی من به دگر ماه انداز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۹ - حکایت مناجات موسی علیه السلام که دیده یقین وی بگشایند و عدل در صورت ظلم را به وی نمایند
آمد و ساخت وضویی به نیاز
بست بر یک طرف احرام نماز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۲ - حکایت امیرالمؤمنین حسن رضی الله عنه با آن جوان منزوی
باز گفتا که دهد دور و دراز
مجلس خوش حسن بصری ساز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۵ - حکایت حکیم سنایی رحمه الله که در وقت وفات این بیت می خواند
معنی آنجا که کشد دامن ناز
گفت و گو را نرسد دست نیاز
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
این چه حور است درین حله ناز
کرده از دولت جاوید طراز
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱ - تعریف شعر
کشد از وزن به بر خلعت ناز
کند از قافیه دامانش طراز
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱ - تعریف شعر
بر سر چهره نهد زلف مجاز
شود از پرده حقیقت پرداز