گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۹

 

گر براند سویم آن شاهسوار چابک

من نثارش کنم این جان گرانمایه سبک

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۹

 

زیروائی که بود گرم و به او نان تنک

مرهم سینه مجروح بود روز خنک

صحن ماهیچه پر قیمه اگر دست دهد

خرم آن جان گرانمایه که دریافت سبک

جان کند تازه کنون خربزه ابدالی

[...]

۵ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۲۲

 

گر خرامان بت من جانب گلراز شود

گل شود غنچه زشرم آن دم و در خار شود

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۲۲

 

دیگ حلوای تر آن روز که بر بار شود

ز انتظارش به جهان دیده من چار شود

رازهائی که نهان در دل گیپا باشد

خرم آن روز که در پیش من اظهار شود

هر که زناج بدیدار او به کمندش شد اسیر

[...]

۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۲۴

 

لب لعل تو شفای دل بیماران است

هر که را نیست غم و درد تو بیمار آن است

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۲۴

 

وه که امروز چو پالوده دلم لرزان است

که به ناگه بربایند، چو در دکان است

هیچ دانی که چرا دنبه بود در پی گوشت

هست این چاکر دیرینه و او سلطان است

گر فروشند به ملک دو جهان یک گیپا

[...]

۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۰

 

هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد

پای او را همه بر دیده من جا باشد

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۰

 

نخودابی که پر از لحم مهرا باشد

خرم آن دم که نصیب من شیدا باشد

قیمه بر صحنک ماهیچه بغایت خوب است

همچو آن زلف که بر عارض زیبا باشد

آن زمانی که کشم سر به گریبان کفن

[...]

۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۲

 

ای رخ خوب تو فرخنده تر از ماه منیر

هست خرمای لب لعل تو پرورده به شیر

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۲

 

نیست امروز مرا غیر مزعفر به ضمیر

دل گرفته است چو از آش جو و سرکه و سیر

ای برنج، ار چه غباری است ز قندت بر دل

به خود امروز بگفتم که برو خرده مگیر

بوی حلوای تر آمد به مشامم ز صبا

[...]

۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۵

 

سالها خرقه ما در گروه صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۵

 

دوش در خاطر من ولوله گیپا بود

در تمنای رخش دل همه شب شیدا بود

در حریم حرم دیگ، مربع چو نشست

گوشت بره کنون دولت گندم وا بود

خرده هائی که عیان داشت، روان کرد نثار

[...]

۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۶

 

خاطرت هست چو برگ گل نسرین نازک

نکشم آه و شد اندر دل من جور تو لک

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۳۶

 

نان که چون خاطر یارست درین سفره تنک

ای عزیزان گرانمایه بنوشید سبک

گوشت را زود بدرید چو دل از دشمن

چو تنی خسته بدخواه کنیدش جک جک

شوربا را که بود گرم چو دلهای محب

[...]

۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۴۲

 

هر که دل در هوس آن بت رعنا دارد

گو درآ زود که بر دیده من جا دارد

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۴۲

 

هر که با جوش بره قلیه تمنا دارد

واقف سر نهان نیست که سودا دارد

می برد دل ز همه گرسنگان در شب و روز

نخود آن حسن که در صحنک بغرا دارد

تلخیی هر که نبیند به دم رفتن دوج

[...]

۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۴۳

 

عیب رندان مکن این زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۴۳

 

مطبخی باز مگر طینت ماهیچه سرشت

که شد از نکهت قیمه همه عالم چو بهشت

می رسد سرکه به بغرا و به کاچی دوشاب

«هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت»

گرده میده مکن جمع تو با نان شعیر

[...]

۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۴۷

 

چند گاهی است که دل می کشدم سوی برنج

لله الحمد که دیدم به جهان روی برنج

حبشی گشته دعاگوی مزعفر شب و روز

آن سیه چرده بلی هست چو هندوی برنج

می زند بر من سودازده روغن چشمک

[...]

۶ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۵۰

 

بوی سنبل ز دم باد صبا می آید

خوش دلم هر چه از آن یار به ما می آید

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۷۳