هر که دل در هوس آن بت رعنا دارد
گو درآ زود که بر دیده من جا دارد
در جواب او
هر که با جوش بره قلیه تمنا دارد
واقف سر نهان نیست که سودا دارد
می برد دل ز همه گرسنگان در شب و روز
نخود آن حسن که در صحنک بغرا دارد
تلخیی هر که نبیند به دم رفتن دوج
هر که او معده پر از گرده و حلوا دارد
سر به کونین فرو ناورد از عیش و نشاط
در بغل هر که به اسرار منقا دارد
هیچ دانی چه بود عمر و حلاوت با او
صحنک شیر برنجی است که حلوا دارد
خلق گویند مخور خربزه کو صفرائی است
دلم از بهر همین واقعه صفرا دارد
ز غم خوشه انگور ببین صوفی را
همه شب تا به سحر رو به ثریا دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.