گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۸

 

ای که دیدی رخ آن دلبر پیمان شکنم

یا رسیدی به سر کوی بت سیمتنم

چه شود گر بگذاری که به صدگونه نیاز

چشم تو بوسه زنم در قدمت سرفکنم

گر مرا زهره آن نیست که بینم رخ او

[...]

جامی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

گر بخاکم گذرد یوسف گل پیرهنم

بوی پیراهن یوسف شنوند از کفنم

بفراق تو گرفتار ترم روز بروز

کس باین روز گرفتار مبادا که منم!

کوه غم گشتم و هر لحظه کنم سینه خویش

[...]

هلالی جغتایی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

گشت صد پاره بشمشیر جفای تو تنم

گل صد برگ بهار غم عشق تو منم

اشک گلگون و رخ زرد مرا خوار مبین

که اگر سرخ اگر زرد گل این چمنم

با دل خون شده دم می زنم از لطف لبت

[...]

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » ترکیب بند

 

عشق پیدا شد و گفتا که رفیق تو منم

آتش افکند ز غیرت بدل و جان و تنم

فضولی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۱۸

 

شد فراموش ز تکرار خموشی سخنم

تخته مشق سکوت است زبان در دهنم

بس که بی روی تو دارم سر خونریزی خود

می شوم کشته، اگر تیغ کشد موی تنم!

ز آب غربت به سر راه نشاطم گل شد

[...]

طغرای مشهدی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

با خیالت به مراد دل خود در سخنم

آه اگر چرخ جفا پیشه بداند که منم

رشک در عشق به یعقوب مرا وقتی نیست

که رسد بوئی از آن یوسف گل پیرهنم

یابد از خنجر خونریز که ام کشته به حشر

[...]

سحاب اصفهانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۲

 

بسکه مستغرق سودای تو بی خویشتنم

پا زسر فرق نمیدانم و جان را زتنم

همه جا لیلی و اما نشناسم که توئی

همه مجنون تو ببینی و نپرسی که منم

بده آن تیشه فرهاد کش عشق که من

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱۴

 

نشئه‌ای داده به من دست از این مطلع شاه

که ننوشیده قدح بی خبر از خویشتنم

دگر دهد باده کنون ساقی سیمین بدنم

توبهٔ پیش به یک جرعهٔ می برشکنم»

تا به پیرانه‌سرت جام دمادم بخشند

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۴ - خسرو دهلوی قُدِّسَ سِرُّه

 

بس که بیرون و درونم همگی دوست گرفت

بوی یوسف دهد ار باز کنی پیرهنم

ای خردمند در این گوش سخن‌های کسی است

کی توانم که سخن‌های ترا گوش کنم

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۰ - خاقانی شیروانی

 

صورت من همه او شد صفت من همه او

لاجرم کس من و ما نشنود اندر سخنم

نزنم هیچ دری تا که نگویند که کیست

چون بگویند مرا باید گفتن که منم

رضاقلی خان هدایت
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

گر مساعد شود آن طرۀ عنبر شکنم

چندگاهی ز جنون رخت بصحرا فکنم

باش یکدم که کنم پیرهن شوق قبا

ایکمانکش که زنی ناوک مژگان بتنم

خار راهیست که اندر طلبت رفته بپا

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۸ - زبانحال از قول حضرت ابی عبدالله در قتلگاه است

 

تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم

با وجودش ز من آواز نیاید که منم

پیرهن گو همه پر باش ز پیکان بلا

که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم

باش یکدم که کنم پیرهن شوق قبا

[...]

نیر تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۴ - وله

 

رمضان گفت که من پیک الهی سخنم

مالک روحم از آغاز نه مملوک تنم

از پی قوت جان مایل ضعف بدنم

نفس عزی و بدن بتکده من بت شکنم

جیحون یزدی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۳ - مهر درخشنده

 

گفت ای ماه جبین یوسف گل پیرهنم

گل خوشبوی من ای اکبر شیرین سخنم!

تو مرو از بر من، ای مه نازک بدنم!

تو روی جانب میدان و رود جان ز تنم

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۴ - اکبر گل پیرهن

 

خیز از جای خود ای بلبل شیرین سخنم!

شاخهٔ نسترن و اکبر گل پیرهنم

به حرم پای نه ای کشته گلگون کفنم

تا که از سوزن مژگان، به سرت بخیه زنم

ترکی شیرازی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲۵

 

داورا ای که بهنگام مدیحت بورق

بیزد از خامه مه و مهر و سهیل یمنم

تا بحدیکه همه مدعیان پندارند

مالک مرسله زهره و عقد پرنم

تو همه ماهی و خورشیدی و ابری و نسیم

[...]

ادیب الممالک
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۱۲ - اندرز در جلوگیری از انتحار

 

بسکه کاهیده ز بار غم و اندوه تنم

خود چو در آینه بینم نشناسم که منم

دوش با خویشتنم بود همی گفت و شنود

که عجب بی‌خبر از کیفیت خویشتنم

گاه گفتم بجهان‌ آمدنم بهرچه بود

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode