گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

شحنه دیده وری کو، که درین فصل بهار

هرکه دیوانه نگشته است به زنجیر کند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

چشم مخمور تو در خواب جهانی را کشت

پشت شمشیر تو کار دم شمشیر کند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

همه دانند که مظلوم که و ظالم کیست

مس بدگوهر اگر ناز به اکسیر کند

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸۲

 

دشمنان گر ز پریشانی من خوشوقتند

چه ازین به که دلی چند ز من شاد شود؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸۲

 

در بیابان طلب گر نفسی راست کنم

در خراش دل من ناخن فولاد شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸۲

 

نکند ناله مظلوم اثر در ظالم

خواب این قوم گرانسنگ به فریاد شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸۲

 

آنچه من یافتم از ذوق گرفتاری عشق

جای رحم است بر آن بنده که آزاد شود

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸۲

 

که گمان داشت که چون زلف شود روگردان

خط شبرنگ، ترا خانه صیاد شود

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

آه غم، داغ کهن را به دلم تازه نمود

شمع این بزم به باد نفس افروخته شد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲

 

خواهد از شاخ مکافات به صدرنگ دمید

برگ سبزی که درین باغچه پامال تو شد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۸۳

 

کس به فریاد جرس گر نرسد، جا دارد

دل که بیدرد بود، ناله چه تاثیر کند

مکن از مرگ شکایت که جوانان را برد

به ازان بود که دوران به جفا پیر کند

یارب ندهد طره آسودگی اش دست

[...]

طغرای مشهدی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

عمرت ای فیض گر اینسان گذرد روز به روز

دانم از پیش که احوال نسیمم چه شود

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

فیض نومید مشو در غم هجران و منال

شاید ار بشنود آه سحرم باز آید

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

سعی کن فیض که خود را برسانی به امام

تا بسوزند ز رشک تو خس و خامی چند

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

تشنه‏‌تر شد دل و جان در طلب شاه زمان

تا به حدی که چو فیض این همه غوغا می‌‏کرد

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

فیض اگر در ره تقوی قدمش سست آمد

دست اخلاص به دامان شما محکم زد

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

نگذارید چنین وضع جهان را ای فیض

در همه کار حسابی و شماری گیرند

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

فیض از نائب حق در ره حق همت خواه

که در این عصر جز او صاحب همت نبود

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

در دل فیض غم هجر تو گردیده گره

این گره را بود آن کز دل ما بگشایند

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است

گو بیا خوش که هنوزش نفسی می‏‌آید

فیض کاشانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۵
sunny dark_mode