گنجور

 
فیض کاشانی

گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود

پیش پائی به چراغ تو ببینم چه شود

یارب اندر کنف سایه مولای زمان

که من سوخته یک دم بنشینم چه شود

آخر ای خاتم انوار هدایت آثار

گر فتد عکس تو بر لعل نگینم چه شود

یک نفس جلوه کنی تا که به مرآت رخت

صورت و سیرت جد تو ببینم چه شود

چون به دل مهر تو دارم منگر نیک و بدم

گر چنانم چه بود یا که چنینم چه شود

صرف شد عمر گرانمایه به امید واسف

تا از آنم چه به پیش آید و اینم چه شود

عمرت ای فیض گر اینسان گذرد روز به روز

دانم از پیش که احوال نسیمم چه شود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode