صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۴
چند در خواب رود عمر تو ای بی پروا؟
آنقدر خواب نگه دار که در گور کنی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۱
بزم عشق است میا از در عادت به درون
شیوه مردم بیگانه سلام است اینجا
طالعی کو که گشایم در گلزار ترا؟
مغرب بوسه کنم مشرق گفتار ترا
نیست ممکن که به تدبیر توان کرد علاج
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴
دانش آن راست مسلم که به تردستی شرم
گرد خجلت ز جبین پاک کند آینه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۹
(مختصر کن سخنم را به شکرخنده لطف
که چراغ گله ام فتنه بالی شده است (کذا))
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۴
بی تعلق گذر از عالم (و) جاویدان باش
هر که چون مهر بدر رفت مسیحایی یافت (کذا)
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷
یک نظر دیدن رویت ز خدا خواهد فیض
در سرش آن که به پای تو فشاند جان را
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷
یک نظر دیدن رویت ز خدا خواهد فیض
در سرش آن که به پای تو فشاند جان را
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - ماده تاریخ در انتساب وزیر
شکر لله که به فرمان شهنشاه جهان
آنکه بیمُهرِ رضایش نبرد حکم قضا
آنکه چون بهر دعایش نفس گرم زنند
جوش تبخاله برآرد لب ارباب دعا
شاه دریادل گردون حشمت شاهصفی
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶
سخت پر شد در غم عشقت تن محزون ما
می ترواد چون عرق از هر بن مو خون ما
آنکه بی امداد آتش سوخت داغ لاله را
روشنایی داد بی روغن چراغ لاله را
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵
کردهام باز به آن گریهٔ سودا، سودا
که ز هر اشک زدم بر سر دریا، دریا
ساقیامشبچهجنون ریختبهپیمانهٔ هوش
که شکستم به دل از قلقل مینا، مینا
محو اوگشتم و رازم به ملاء توفانکرد
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴ - تاریخ رحلت میر عبدالغفار
حیف از میر فلک مرتبه عبدالغفار
ابروی گهر نسل شه او دانا
که ز عقد در سادات گرامی گهرش
ناگه افتاد بخاک ره و شد ناپیدا
جذبه شوق ملاقات رسول مدنی
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳
مردمی، فهم، ادا، ترس خدا، رحم بجا
نازم آن چشم سیاه تو که دارد همه را
عشقبازی و فقیری و جنون و غم یار
دارم اینها همه را شکر خدا، نام خدا
نیست باکی ز حوادث چو تو یاور باشی
[...]
قائم مقام فراهانی » منشآت » دیباچهها » دیباچه ششم
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
یا رب هئی لنا من امرنا رشدا
واجعل معونتک الحسنی لنا مددا
ولا تکلنا الی تدبیر انفسنا
رشحه » شمارهٔ ۱ - از یک قصیده
فلک کینه گرا دوش به آهنگ جفا
همه شب پای فرو هشت به کاشانهٔ ما
گفتم از بهر چکار آمدهای گفت که جور
گفتم از بهر چه تقصیر بود گفت: وفا
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
مدد ای عشق که مغلوب هوائیم هوا
تو طبیب و همه محتاج دوائیم دوا
اسم اعظم توئی و دافع آفات و بلا
همتی زآن که گرفتار بلائیم بلا
ابر نیسان تو و ما کشته محتاج به آب
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲
هر چه کردم به ره عشق وفا بود، وفا
وانچه دیدم به مکافات جفا بود ، جفا
شربت من ز کف یار الم بود، الم
قسمت من ز در دوست بلا بود، بلا
سکه عشق زدن محض غلط بود ، غلط
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۱
ای بهشتی رخ طوبی قد خورشید لقا
بشنو این بیت خوش از خسرو جاوید لقا
« تو اگر پای به دشت آری شیران دژم
بگریزند ز پیش تو چو آهوی ختا»
با دو زلفت سخن از مشک ختن محض غلط
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۴ - واله داغستانی
چاک میشد به برت خرقهٔ تقوی چون ما
گر تو هم میشدی ای شیخ گرفتارِ کسی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۴ - خسرو دهلوی قُدِّسَ سِرُّه
بر درش مردم و آن خاک بر اعضای منست
هم به خاک سر آن کو که مشویید مرا