گنجور

 
صائب تبریزی

بزم عشق است میا از در عادت به درون

شیوه مردم بیگانه سلام است اینجا

طالعی کو که گشایم در گلزار ترا؟

مغرب بوسه کنم مشرق گفتار ترا

نیست ممکن که به تدبیر توان کرد علاج

دل بیمار من (و) نرگس بیمار ترا