گنجور

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح ابوالفضل نصر بن خلف پادشاه نیمروز

 

پادشاهی کوست ایمان را کنف

پادشاهان را به جاه او شرف

تاج دین، بوالفضل ، شاه نیمروز

ناصر اسلام، نصر بن خلف

اوست امروز آن خلف اندر هدی

[...]

وطواط
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۲

 

صِدتُ فی بغدادَ ظَبیاً قَد اُلِف

صُدغُهُ جیمٌ و ذا قَدٍّ اَلِف

سر بیندازم به دستار از پِیَش

غاشیهٔ سوداش دارم بر کَتِف

هَل عَشَقتُم نار اصحابَ الهَوی

[...]

خاقانی
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

آخرالامر آن که بود از پیش صف

آمدش تیر دعا اندر هدف

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » سقایی که از سقای دیگر آب خواست

 

می‌شد آن سقا مگر آبی به کف

دید سقایی دگر در پیش صف

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتهٔ دانای دین هنگام نزع

 

کین شنو بر گفت چون دارد شرف

در سخن کی کردمی عمری تلف

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۲ - اشاره به حدیث غدیرخم

 

مذهب بسیار باشد مختلف

این نکو نبود مگر پیش خرف

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید

 

اهل راز آن شد که با شاه نجف

در معانی دیده باشد لو کشف

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

جمله یک ذاتست اما متصف

جمله یک حرف و عبارت مختلف

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

در میان چار خصم مختلف

کی توانی شد به وحدت متصف

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

همچنان کز چار خصم مختلف

شد تنت هم معتدل هم متصف

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی

 

هم اولوالعزم از تو رفته پیش صف

هم گرفته مرسلین از تو شرف

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و العشرون

 

گه شما را نیز ظاهر یک خلف

ناقة اللّه بس بود در پیش صف

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و العشرون

 

خود مپرسید از سگ اصحاب کهف

زانکه جانی دارد او بر عشق وقف

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و سوم » بخش ۱ - المقالة الثالثة و الثلثون

 

چون تو گشتی بر در او معتکف

مختلف بینی بوحدت متصف

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۱ - المقالة ‌الثامنة و الثلثون

 

کیش و دین از عقل آمد مختلف

بر در او چون توان شد معتکف

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۲۷ - در علامات مدبر

 

زر چو ابله را همی‌آید به کف

می‌کند اسراف و می‌سازد تلف

عطار
 
 
۱
۲
۳
۹
sunny dark_mode