چار چیز آمد نشان مُدْبِری
یاد گیرش گر تو روشن خاطری
مدبری باشد به ابله مشورت
هم به جاهل دادن سیم و زرت
هرکه پند دوستان نکند قبول
در حقیقت مدبرست آن بوالفضول
هر که از دنیا نگیرد عبرتی
هست از آن مدبر، جهان را نفرتی
مشورت هر کس که با ابله کند
دیوِ ملعونش سگِ گمره کند
آنکه مال خود دهد با جاهلان
آنچنان کس کی شود از مقبلان؟
زر چو ابله را همیآید به کف
میکند اسراف و میسازد تلف
نشنود از دوست ابله پند را
از جهالت بگسلد پیوند را
عبرتی گیر از زمانه ای جوان
تا نباشی از شمار ابلهان
هرکهرا از عقل آگاهی بود
نزد او ادبار گمراهی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
مدبر یعنی آدم بدبخت و پسرونده
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.