دزد راهت زد، کجا شد مال تو

شرح ده تا من بدانم حال تو

هست خاموشی بآخر حال تو

نیست گردد جمله قیل و قال تو

هفتصد باره هزاران سال تو

جمع کردی سر حال و قال تو

من از آن روزن بدیدم حال تو

حال تو دیدم ننوشم قال تو

آن مگس اندیشه‌ها وان مال تو

ریش تو آن ظلمت احوال تو

او همی گوید که از اشکال تو

غره گشتم دیر دیدم حال تو

گر سلیمان‌وار بودی حال تو

چون سلیمان گشتمی حمال تو

مستم از اقداحِ مالا مالِ تو

وز شرابِ کشفِ وجد و حالِ تو

نیست ما را نسبتی با عقل و نفس

زآن که هر مرغی ندارد بالِ تو

گرچه عقل و نفسِ ما در عینِ عشق

[...]

فاش گردد حسن و قبح حال تو

جنت و دوزخ بود اعمال تو

نان و حلوا چیست؟ جاه و مال تو

باغ و راغ و حشمت و اقبال تو

نان و حلوا چیست؟ جاه و مال تو

باغ و راغ و حشمت و اقبال تو

نان و حلوا چیست؟ قیل و قال تو

وین زبان پردازی بی‌حال تو

نان و حلوا چیست؟ این اعمال تو

جبهٔ پشمین، ردا و شال تو

هین بگو ای گربه کو کوپال تو

کو تنومندی تو کو یال تو

آن زن و فرزند و عم و خال تو

وان عیال خفته اندر فال تو

آنچه دارم نیمی از آن مال تو

من فدای حال تو و قال تو

گفت: رو بادا مبارک فال تو

کز من است این سایهٔ اقبال تو

سر زند از ماضی تو حال تو

خیزد از حال تو استقبال تو