در عجم افتاد خلقی از عرب
ماند از رسم عجم او در عجب
در نظاره میگذشت آن بیخبر
بر قلندر راه افتادش مگر
دید مشتی شنگ را، نه سر نه تن
هر دو عالم باخته بی یک سخن
جمله کم زن مهره دزد پاک بر
در پلیدی هریک از هم پاک تر
هر یکی را کردهای دزدی به دست
هیچ دردی ناچشیده جمله مست
چون بدید آن قوم را میلش فتاد
عقل و جان بر شارع سیلش فتاد
چون قلندریان چنانش یافتند
آب برده عقل و جانش یافتند
جمله گفتندش درآ ای هیچ کس
او درون شد بیش و کم این بود بس
کرد رندی مست از یک دردیش
محو شد از خویش و گم شد مردیش
مال و ملک و سیم و زر بودش بسی
برد ازو در یک ندب حالی کسی
رندی آمد دردی افزونش داد
وز قلندر عور سر بیرونش داد
مرد میشد همچنان تا با عرب
عور و مفلس، تشنه جان و خشک لب
اهل او گفتند بس آشفتهای
کو زر و سیمت، کجا تو خفتهای
سیم و زر شد، آمد آشفتن ترا
شوم بود این در عجم رفتن ترا
دزد راهت زد، کجا شد مال تو
شرح ده تا من بدانم حال تو
گفت میرفتم خرامان در رهی
اوفتاده بر قلندر ناگهی
هیچ دیگر میندانم نیز من
سیم و زر رفت وشدم ناچیز من
گفت وصف این قلندر کن مرا
گفت وصف اینست و بس قال اندرا
مرد اعرابی فنایی مانده بود
زان همه قال اندرایی مانده بود
پای درنه یا سر خود گیر تو
جان ببر یا نه به جان بپذیر تو
گر تو بپذیری به جان اسرار عشق
جان فشانان سرکنی در کار عشق
جان فشانی و بمانی برهنه
ماندت قال اندرایی دربنه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر زیبا، شاعر به توصیف فردی میپردازد که در بین جمعی از عربها به یاد عجم افتاده است. او در حال تماشای گروهی از قلندران (مردان عارف و بیخیال) است که بدون سر و ته، تمام دنیا را در دست دارند. این افراد از درد و رنج بیخبر هستند و مست از حال خود، زندگی میکنند. شاعر به این فرد میگوید که به جمع آنها بپیوندد و او نیز به درون آنها میرود و در نتیجه از عقل و جوانی خود در این راه میکاهد.
سپس فردی از آنها میپرسد که چرا به این حالت درآمده و مال و ثروتش کجاست. او در پاسخ توضیح میدهد که به دنبال زندگی آرام و آزادانهای بوده و در حین عبور از راهی بهطور ناگهانی با قلندران روبهرو شده و همه چیزش را گم کرده است. در پایان، شاعر به موضوع عشق و فداکاری میپردازد و میگوید اگر کسی بخواهد در عشق باشد، باید جان خود را فدای آن کند و از قید و بندهای دنیوی رها شود.
هوش مصنوعی: جمعی از مردم عجم (غیر عرب) به وجود آمدند که در عجب و حیرت هستند، زیرا یکی از عربها به شیوه و آداب عجم درآمده است.
هوش مصنوعی: او در حال تماشا و غرق در فکر، بیخبر از همه چیز، به سمت مردی عارف و زاهد که در حال راه رفتن است، گذر کرد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد کسی را دیدم که نه سر دارد و نه بدن. او به خاطر یک جمله، تمام دنیا را باخته است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید با احتیاط و هوشیاری عمل کنی و از هرگونه ناپاکی و بدی دوری کنی، زیرا هر چه بیشتر مراقب باشی، میتوانی از پلیدیها بیشتری دور بمانی و درخشانتر و پاکتر باقی بمانی.
هوش مصنوعی: هر کسی را به نوعی دزدی گرفتار کردهای، اما هیچ یک از آنها نتوانستهاند طعم درد را بچشند و همه در شوری و نشئه به سر میبرند.
هوش مصنوعی: وقتی آن گروه را دید، به سمت آنها کشیده شد و عقل و جانش تحت تأثیر او قرار گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی که عارفان و زاهدان او را دیدند، متوجه شدند که در پی آب و سرزندگی است و عقل و جانش را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: همه به او گفتند که وارد شو، اما او در عمق درون خود رفت و به همین مقدار بسنده کرد.
هوش مصنوعی: یک شخص رند و شاداب که به خاطر یک درد و مشکل به شدت تحت تاثیر قرار گرفته، از خود بیخود و گم شده است.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که شخصی دارای ثروت و مواهب زیادی بوده است، اما همه آنها را در یک لحظه از دست داده است. حالا هیچ چیز از آن ثروت و داراییهایش برای او باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: مردی با روحیهای آزاد و رندی به دنیا آمد و با درد و گرفتاری بیشتری مواجه شد. او از ناپختهگی و جهالت دیگران رهایی یافت و به شکلی متفاوت از آنچه که هست، خود را نشان داد.
هوش مصنوعی: مرد به شکل خود باقی میماند حتی اگر در مقابل عربی بیپول و بیچیز، به شدت تشنه و لبهای خشک باشد.
هوش مصنوعی: دوستان او گفتند تو چقدر مضطربی، طلا و نقرهات کجاست؟ چرا اینقدر غرق خواب شدهای؟
هوش مصنوعی: در این بیت، به این موضوع اشاره میشود که زمانی که بر روی ثروت و طلا تمرکز میکنی، ممکن است باعث آشفتگی و بینظمی در وجودت شود. حرکت به سمت زندگی مادی و دنیوی، ممکن است برای روح و روان انسان مضر باشد و او را به بیراهه ببرد.
هوش مصنوعی: سارقان به تو آسیب زدهاند، پس بگو که اکنون وضعیت مال و اموالت چگونه است تا من از اوضاع تو باخبر شوم.
هوش مصنوعی: داستانی را نقل میکند که شخصی در حال قدم زدن آرام و با وقار در راهی بود و ناگهان بر فردی عارف و خسته برخورد کرد.
هوش مصنوعی: من چیزی جز این نمیدانم که دیگر نه طلا و نقرهای دارم و نه ارزش و اهمیتی برایم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: گفتند دربارهٔ این مرد آزاداندیش بگویید، او پاسخ داد که وصف او همین است و بس.
هوش مصنوعی: مرد عربی از شدت حیرت و شگفتی در برابر همه گفتارها و مباحثی که شنیده بود، گویی ناپدید شده و از خود بیخود شده بود.
هوش مصنوعی: در زندگی یا باید به جلو پیش بروی و با تلاش و اراده خودت را به مقصد برسانی، یا اینکه باید با آرامش و قبول شرایط، خودت را تسلیم کنی و به واقعیتهای زندگی تن بدهی.
هوش مصنوعی: اگر تو رازهای عشق را بپذیری و جان فشانان را در دل عشق درگیر کنی، به عمق عشق نفوذ خواهی کرد.
هوش مصنوعی: اگر برای کسی جانفشانی کنی و در مشکلات کنارهگیری نکنی، او همیشه در سختیها تنها خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.