گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۱ - گفتن نابینای سایل کی دو کوری دارم

 

بود کوری کو همی‌گفت الامان

من دو کوری دارم ای اهل زمان

پس دوباره رحمتم آرید هان

چون دو کوری دارم و من در میان

گفت یک کوریت می‌بینیم ما

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۲ - تتمهٔ حکایت خرس و آن ابله کی بر وفای او اعتماد کرده بود

 

خرس هم از اژدها چون وا رهید

وآن کرم زان مرد مردانه بدید

چون سگ اصحاب کهف آن خرس زار

شد ملازم در پی آن بردبار

آن مسلمان سر نهاد از خستگی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۳ - گفتن موسی علیه السلام گوساله‌پرست را کی «آن خیال‌اندیشی و حزم تو کجاست؟»

 

گفت موسی با یکی مست خیال

کای بداندیش از شقاوت وز ضلال

صد گمانت بود در پیغامبریم

با چنین برهان و این خلق کریم

صد هزاران معجزه دیدی ز من

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۴ - ترک کردن آن مرد ناصح بعد از مبالغهٔ پند مغرور خرس را

 

آن مسلمان ترک ابله کرد و تفت

زیر لب لاحول گویان باز رفت

گفت چون از جد و بندم وز جدال

در دل او بیش می‌زاید خیال

پس ره پند و نصیحت بسته شد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۵ - تملق کردن دیوانه جالینوس را و ترسیدن جالینوس

 

گفت جالینوس با اصحاب خود

مر مرا تا آن فلان دارو دهد

پس بدو گفت آن یکی ای ذو فنون

این دوا خواهند از بهر جنون

دور از عقل تو این دیگر مگو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۶ - سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود

 

آن حکیمی گفت دیدم هم تکی

در بیابان زاغ را با لکلکی

در عجب ماندم بجستم حالشان

تا چه قدر مشترک یابم نشان

چون شدم نزدیک من حیران و دنگ

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۷ - تتمهٔ اعتماد آن مغرور بر تملق خرس

 

شخص خفت و خرس می‌راندش مگس

وز ستیز آمد مگس زو باز پس

چند بارش راند از روی جوان

آن مگس زو باز می‌آمد دوان

خشمگین شد با مگس خرس و برفت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۸ - رفتن مصطفی علیه السلام به عیادت صحابی و بیان فایدهٔ عیادت

 

از صحابه خواجه‌ای بیمار شد

واندر آن بیماریش چون تار شد

مصطفی آمد عیادت سوی او

چون همه لطف و کرم بد خوی او

در عیادت رفتن تو فایده‌ست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۹ - وحی کردن حق تعالی به موسی علیه السلام کی چرا به عیادت من نیامدی

 

آمد از حق سوی موسی این عتاب

کای طلوع ماه دیده تو ز جیب

مشرقت کردم ز نور ایزدی

من حقم رنجور گشتم نامدی

گفت سبحانا تو پاکی از زیان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۰ - تنها کردن باغبان صوفی و فقیه و علوی را از همدیگر

 

باغبانی چون نظر در باغ کرد

دید چون دزدان به باغ خود سه مرد

یک فقیه و یک شریف و صوفیی

هر یکی شوخی بدی لا یوفیی

گفت با این‌ها مرا صد حجتست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۱ - رجعت به قصهٔ مریض و عیادت پیغامبر علیه السلام

 

این عیادت از برای این صله‌ست

وین صله از صد محبت حامله‌ست

در عیادت شد رسول بی ندید

آن صحابی را بحال نزع دید

چون شوی دور از حضور اولیا

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۲ - گفتن شیخ ابویزید را کی کعبه منم گرد من طوافی می‌کن

 

سوی مکه شیخ امت بایزید

از برای حج و عمره می‌دوید

او به هر شهری که رفتی از نخست

مر عزیزان را بکردی بازجست

گرد می‌گشتی که اندر شهر کیست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۳ - حکایت

 

خانه‌ای نو ساخت روزی نو مرید

پیر آمد خانهٔ او را بدید

گفت شیخ آن نو مرید خویش را

امتحان کرد آن نکو اندیش را

روزن از بهر چه کردی ای رفیق

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا

 

چون پیمبر دید آن بیمار را

خوش نوازش کرد یار غار را

زنده شد او چون پیمبر را بدید

گوییا آن دم مر او را آفرید

گفت بیماری مرا این بخت داد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۵ - عذر گفتن دلقک با سید اجل کی چرا فاحشه را نکاح کرد

 

گفت با دلقک شبی سید اجل

قحبه‌ای را خواستی تو از عجل

با من این را باز می‌بایست گفت

تا یکی مستور کردیمیت جفت

گفت نه مستور صالح خواستم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۶ - به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را کی خود را دیوانه ساخته بود

 

آن یکی می‌گفت خواهم عاقلی

مشورت آرم بدو در مشکلی

آن یکی گفتش که اندر شهر ما

نیست عاقل جز که آن مجنون‌نما

بر نیی گشته سواره نک فلان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۷ - حمله بردن سگ بر کور گدا

 

یک سگی در کوی بر کور گدا

حمله می‌آورد چون شیر وغا

سگ کند آهنگ درویشان بخشم

در کشد مه خاک درویشان بچشم

کور عاجز شد ز بانگ و بیم سگ

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۸ - خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان

 

محتسب در نیم شب جایی رسید

در بن دیوار مستی خفته دید

گفت هی مستی چه خوردستی بگو

گفت ازین خوردم که هست اندر سبو

گفت آخر در سبو واگو که چیست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۹ - دوم بار در سخن کشیدن سایل آن بزرگ را تا حال او معلوم‌تر گردد

 

گفت آن طالب که آخر یک نفس

ای سواره بر نی این سو ران فرس

راند سوی او که هین زوتر بگو

کاسپ من بس توسنست و تندخو

تا لگد بر تو نکوبد زود باش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۰ - تتمهٔ نصیحت رسول علیه السلام بیمار را

 

گفت پیغامبر مر آن بیمار را

چون عیادت کرد یار زار را

که مگر نوعی دعایی کرده‌ای

از جهالت زهربایی خورده‌ای

یاد آور چه دعا می‌گفته‌ای

[...]

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode